«کیهان عزیز» عنوان کتابی است دربارهی احساسات بشری. همه نوع احساسات، خوب و بد. کتاب ابتدا در قالب 100 مراقبهی کوتاه در باب احساسات منفی همچون خشم، تنهایی، ناامیدی، درماندگی و ... سخن به میان میآورد و به ما کمک میکند تا بر آنها غلبه نماییم.
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
«کیهان عزیز» عنوان کتابی است دربارهی احساسات بشری. همه نوع احساسات، خوب و بد. کتاب ابتدا در قالب 100 مراقبهی کوتاه در باب احساسات منفی همچون خشم، تنهایی، ناامیدی، درماندگی و ... سخن به میان میآورد و به ما کمک میکند تا بر آنها غلبه نماییم. 100 مراقبهی دوم کتاب هم بر احساسات مثبت مانند تسلی، مثبتاندیشی، وفور نعمت، ثابت قدم بودن و ... اشاره دارد. این کتاب که در نوع خودش دایرة المعارف احساسات و نوآوری در کنکاش احساسات بشری میتواند محسوب شود، ترکیبی از راهنماییهای کاربردی، تمرینهای پرشور و نطقهای خردمندانه را با خود به همراه دارد. نویسنده از همان ابتدای کتاب تجربیات زندگی شخصیاش را نیز با خوانندگان در میان می گذارد.
«کیهان عزیز» تاکنون به زبانهای آلمانی، اسپانیایی، فرانسوی، عبری، اسلواکی، صربستانی، رومانیایی و لهستانی ترجمه شده است. و اکنون انتشارات نسل نواندیش ترجمهی فارسی کتاب را برای خوانندگان ایرانی فراهم آورده است.
در قسمت آغازین کتاب میخوانیم:
شم شهودیام به من گفت که زمان عزیمت فرا رسیده است. 31 دسامبر 2008 بود. تازه وارد بیستونه سالگی شده بودم و سال نوی دیگری داشت میآمد که کسلکننده و ملالتآور بود. بچههایم خواب بودند و لذا من و شوهرم نشستیم و یک فیلم تماشا کردیم تا باهم سال نو را جشن بگیریم. مکس روی «صندلی مردانهاش» که والدینش برای تولد چهل سالگی به او هدیه داده بودند نشسته بود. من روی مبل مخملی بدلی قرمزرنگ در آن طرف اتاق نشسته بودم. نشستن در یک گوشهی خانه جدای از یکدیگر امنترین گزینه بود.
فیلم خیلی افتضاح بود. حتی اسم فیلم هم یادم نیست. تنها چیزی که یادم میآید، این است که شوهرم مرا به خاطر سلیقه یا انتخاب بدم سرزنش کرد و چون فیلم به مذاقش خوش نیامده بود عصبی شد. خیلی زود عصبی می شد. طی ده سالی که از ازدواجمان می گذشت، ما هنوز نمیدانستیم چگونه باهم باشیم و همدیگر را چگونه خشنود و خرسند کنیم. گاهی وقتی اعتراض میکردم و پای نیازهایم میایستادم، سراپا خشم می شد. اولین باری که دستش را رویم بلند کرد، چهارماهه باردار بودم. کمرم به آویز حولهی حمام چسبیده بود. فلز سرد داشت به ستون فقراتم فرومیرفت و من هم سعی داشتم که شکمم را از مشتهای گره شده محافظت کنم.
مشخصات
- کد کتاب
- 20212
- شابک
- 978-622-220-749-6
- نویسنده (ها)
- سارا پرات
- مترجم (ها)
- فرامرز آزاده
- موضوع کتاب
- خوب زیستن
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 472
- تاریخ چاپ
- سال 1401
- نوبت چاپ
- چاپ اول
- سال چاپ اول
- 1401