زندگی بدون اضطراب

هیچ انسانی با مرگ طبیعی از دنیا نمی‌رود. همۀ انسان‌ها خودکشی می‌کنند! هر انسانی هرروز و گاه هر ساعت با دستانی لرزان، زهری کُشنده را درون رگ‌هایش تزریق می‌کند و هر شب کمی می‌میرد تا آنکه سرانجام قلب پریشانش از تپش بازمی‌ایستد.

اضطراب همان زهری است که انسان‌ها با آن خودکشی می‌کنند و به زندگی خود پایان می‌بخشند. این کتاب راهنمایی است که به شما نشان می‌دهد چگونه از خودکشی دست بردارید!

ادامه مطلبShow less
159,900 تومان
ضمانت سلامت

تمام کتاب‌های انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید می‌شود و در بسته‌بندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال می‌شود تا هیچ‌نوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور دچار مشکل صفحه‌آرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.

مرجع:
20217
دوست داشتن3
اضافه به مقایسه0
افزودن به فهرست علاقه‌مندی‌ها(1)
پیشنهاد کتاب‌های مشابه:
موردی یافت نشد
توضیحات

هیچ انسانی با مرگ طبیعی از دنیا نمی‌رود. همۀ انسان‌ها خودکشی می‌کنند! هر انسانی هرروز و گاه هر ساعت با دستانی لرزان، زهری کُشنده را درون رگ‌هایش تزریق می‌کند و هر شب کمی می‌میرد تا آنکه سرانجام قلب پریشانش از تپش بازمی‌ایستد.

اضطراب همان زهری است که انسان‌ها با آن خودکشی می‌کنند و به زندگی خود پایان می‌بخشند. این کتاب راهنمایی است که به شما نشان می‌دهد چگونه از خودکشی دست بردارید!

زندگی با اضطراب مانند زندگی در جسمی است که از یک‌سو برای زنده ماندن می‌جنگد و از سوی دیگر می‌خواهد بمیرد تا از شر آن رهایی یابد و در میانۀ این کِشمکش بی‌پایان، تن زخمی و روان فرسوده می‌گردد. آیا شما می‌خواهید همۀ زندگی را با تنی زخمی و روانی فرسوده سپری کنید و با تلخ‌کامی با فرشتۀ مرگ روبه‌رو شوید بی‌آنکه حتی روزی را در آرامش گذرانده باشید؟

زندگی در نگرانی و اضطراب، شکنجه‌ای بی‌رحمانه در سلولی انفرادی به نام تن است. این سلول تاریک و نم‌دار آن‌چنان از دیده‌ها پنهان است که دست هیچ فریادرسی به آن نمی‌رسد. شما هیچ راهی برای گریز از این زندان هراس‌انگیز ندارید. هیچ‌کس نمی‌تواند از خود بگریزد. هنگامی‌ که زندانی و زندانبان یکی باشد، با فرار از زندان و پنهان شدن در گوشه‌ای دورافتاده نمی‌توانید از گزند تازیانه در امان بمانید؛ زیرا هر جا بروید خود را نیز به همراه می‌برید. شاید پروردگار برای کیفر گناهانمان تا زمان مرگ ما شکیبایی پیشه کند و در جهانی دیگر کردار پلیدمان را مجازات کند؛ اما اهریمن اضطراب در همین جهان آن‌چنان سخت کیفرمان می‌دهد که از زندگی بیزار می‌شویم و هرروز آرزوی مرگ می‌کنیم.

آرامش، آسان به چنگ نمی‌آید. یافتن آرامش در درون بسیار دشوار و در بیرون ناممکن است. این کتاب نمی‌تواند ناممکن‌ها را ممکن کند و آرامش را در بیرون مرزهای تنتان بیابد و به شما هدیه دهد. این کتاب می‌تواند راه‌های دشوار سفر به درون را آسان سازد تا گنج آرامش را در سرزمین جان بیابید.

اینک که من و شما در آغاز این سفر هیجان‌انگیز ایستاده‌ایم، اگر از من بپرسید آیا گذر از دره‌های تاریک و توفان‌خیز اضطراب و رسیدن به سرزمین آفتابی آرامش راهی آسان است، من بی‌درنگ با هر دو دست شانه‌هایتان را می‌گیرم و با چشمانی که از خورشید امید می‌درخشد در چشمان زیبایتان نگاه می‌کنم و می‌گویم: «دوست عزیزم، این راه گذرگاهی سخت ناهموار و پر فراز و نشیب است اما راهی است که ارزش پیمودن دارد. زندگی در آرامش مانند زندگی در بهشتی است که در آن خوشبختی جاودان است».

پیشگفتار

انسان ناگهان ایستاد و نفسش را در سینه حبس کرد. صدای خش‌خشی میان بوته‌زار او را از خطری پنهان در لابه‌لای علف‌ها آگاه می‌کرد. در آنی ضربان قلبش شدت گرفت تا خون بیشتری در رگ‌هایش جریان یابد. خون از پوست تیره‌اش به عضلات تنومندش سرازیر شد و رنگ چهره‌اش به زردی گرایید. روزنه‌های بینی پهن و کوتاهش گشاد شد تا هوای بیشتری به ریه‌هایش وارد شود، مردمک چشمان سیاهش باز شد تا پهنۀ گسترده‌تری را زیر نگاه بگیرد. نسیم گرمی که می‌وزید، بوی مرگ به ارمغان می‌آورد. عرق سردی بر پیشانی‌اش نشست و زمین و زمان از گردش بازایستادند.

ناگهان در لابه‌لای علف‌های بوته‌زار برق چشمان جانوری وحشی درخشید و انسان به‌تندی نیزه‌اش را بلند کرد. 

میلیون‌ها سال نیاکان ما در جنگل‌ها و دشت‌های زمین زندگی‌شان را این‌چنین سپری می‌کردند. هر خطری می‌توانست زندگی انسان را نابود کند و بقای او بر سیارۀ زمین را به خطر بیندازد. سرعت واکنش به خطرها تنها شانس آدمی برای زنده ماندن بود.

طبیعت برای نجات انسان دست‌به‌کار شد و در میلیون‌ها سال و در فرایند پیچیده و شگفت‌انگیز تکامل، آدمی را به‌گونه‌ای طراحی کرد که پاسخ‌هایش در رویارویی با عوامل خطرزا، غریزی و بدون درنگ باشد. سرعت عمل مهم‌ترین عامل بقا هنگام رویارویی با خطر است. اندیشیدن و تجزیه‌وتحلیل نشانه‌ها فرایندی کند و زمان‌بر است. اگر نیاکان ما هنگام رویارویی با جانوری درنده به فکر فرومی‌رفتند و از خود می‌پرسیدند آیا این حیوان نیتی پلید در سر دارد و قصد جان ما را کرده است یا تنها در میان علف‌ها سرگرم بازیگوشی است، امروز من و شمایی وجود نداشت تا با خاطری آسوده در کنار شومینه بنشیند و کتاب «زندگی بدون اضطراب» را بخواند.

در آن روزگاران، نیاکان ما در لحظۀ حال زندگی می‌کردند. اگر با خطری روبه‌رو می‌شدند که بقای آن‌ها را تهدید می‌کرد، به‌سرعت به آن خطر واکنش نشان می‌دادند یا با عامل خطرزا به ستیز بر می‌خاستند و بر آن چیره می‌شدند یا با تمام توان از مَهلکه می‌گریختند تا جانشان را نجات دهند.

زندگی در آن دوران تلاشی جانکاه بود برای یافتن خوراک، نبرد برای زنده ماندن در دنیایی سرشار از خطر و هوسی آزمندانه برای هم‌آغوشی تا با آفرینش فرزندانی فراوان، ژن‌های خودخواهشان را به‌گونه‌ای جادویی جاودان کنند. سرانجام روزی این دوران دیرپا به پایان رسید.

دوونیم میلیون سال سپری شد تا از دل انسان‌های نخستین، انسان خردمند  سر برآورد. دویست‌وپنجاه هزار سال پیش در دشت‌های سوزان آفریقا گونه‌ای جدید از انسان پدید آمد که با نیاکانش تفاوت‌هایی بنیادین داشت. مغز انسان خردمند از چهارصد گرم به هزاروچهارصد گرم افزایش یافت. این افزایش در حجم و وزن، تنها دگرگونی مغز انسان جدید نبود؛ مغز تکامل‌یافته بخش‌هایی داشت که در هیچ‌یک از انسان‌های پیشین به چشم نمی‌خورد. بخشی به نام لُب پیشانی  به آن افزوده شده بود که انسان را انسان کرد.

انسان خردمند به یاری مغز جدیدش می‌توانست آینده را تجسم کند و به آفریدۀ ذهن خود ایمان بیاورد. انسان به موجودی ابزارساز تبدیل شد که می‌توانست با دست بردن در طبیعت آن را به شکل دلخواه خودش تغییر دهد. انسان می‌توانست به گذشته هم سفر کند و خاطره‌هایش را از نو زندگی کند. انسان خردمند دیگر ساکن زمان حال نبود بلکه کولی سرگشته‌ای شده بود که پیوسته در ابدیت سرگردان بود. خوردن، خوابیدن و هم‌آغوشی دیگر ذهن او را آرام نمی‌کرد. انسان خردمند می‌خواست دریابد از کجا به این دنیا پرتاب شده و چرا به این دنیا آمده است و در پشت پردۀ سیاه مرگ چه در انتظارش است. پرسش‌های بی‌پایان ذهن کنجکاو انسان، آرام و قرار او را گرفتند و واداشتند برای یافتن پاسخ‌هایش از گوشۀ تاریک غار بیرون بیاید و به آن‌سوی افق سفر کند.

دویست هزار سال پیش گروهی کوچک از نیاکان ما، گرم‌دشت آفریقا را ترک کردند و در گوشه و کنار دنیا پراکنده شدند. این گروه بی‌باک افزون بر توشۀ سفر، آن مغز جدید را نیز درون جمجمۀ خود به همراه بردند؛ مغزی که به کمک آن بر سایر گونه‌های انسان‌ نخستین برتری یافتند و آن‌ها را از سر راه برداشتند. انسان خردمند در حالی دنیای بیرون را فتح می‌کرد که دنیای درون را به آتش می‌کشید. 

ذهن انسان خردمند دیگر نمی‌توانست فقط در لحظه زندگی کند و تنها به خطرهای واقعی جهان پیرامونش واکنش نشان دهد. ذهن سرکش انسان، پیوسته به گذشته و آینده سفر می‌کرد و گاه در خیالش خطرهایی را می‌آفرید که در آینده‌ای دور و در جایی ناپیدا به کمین نشسته بودند تا نابودش کنند.

بدن آدمی در درازای میلیون‌ها سال به‌خوبی آموخته بود چگونه در برابر خطرهای آنی و واقعی، واکنشی آنی نشان دهد و از خودش محافظت کند. مشکل این بود که بدن به‌گونه‌ای خودکار سامان یافته بود و نمی‌توانست میان خطر واقعی و خطر خیالی تفاوت بگذارد. از آن پس قلب آدمی فقط با دیدن برق چشمان جانوری وحشی به تپش نمی‌افتاد و گاه زمانی که در بستری نرم در خانه‌ای امن خفته بود، اهریمن اضطراب به سراغش می‌آمد. این‌چنین بود که با آمدن دیو اضطراب، فرشتۀ آرامش از جان آدمی رخت بربست. 

در گذر زمان، ترس که ضامن بقای آدمی بود، جای خود را به اضطراب و نگرانی داد که مایۀ تباهی است. ترس واکنش طبیعی آدمی در برابر خطرهای واقعی در جهان بیرون است و بقای او را تهدید می‌کند. اضطراب هشداری آزاردهنده است در مقابل خطری خیالی که از جهان درون برمی‌خیزد.

هورمون‌هایی که هنگام رویارویی با خطرهای واقعی در بدن نیاکان ما آزاد می‌شد و آنان را از مرگ می‌رهانید، امروزه در تن ما به‌مانند زهری کُشنده عمل می‌کند و به آهستگی جان ما را می‌گیرد. در دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، بسیار نادر و کمیاب‌اند خطرهایی که هستی‌ ما را تهدید کنند. هیچ جانور درنده‌ای در خیابان‌های شهر در کمین ما نیست، هیچ مار زهرآگینی در گوشۀ تاریک خانه‌هایمان پنهان نشده است. آن توانمندی‌های شگفت‌انگیز مغزی که ما را از دشت‌های آفریقا به کرۀ ماه رساند، اینک به قاتلی خاموش تبدیل شده است و ما را از درون می‌کُشد. هورمون‌هایی که قرار بود هنگام خطر به یاری‌ ما بیایند به زهرهایی کشنده تبدیل شده‌اند که در رگ‌هایمان جاری هستند.

ذهن کاوشگر ما به سرزمین‌های آینده سفر می‌کند و اشباح سرگردانی را در دل تاریکی می‌یابد که در جان ما هراس می‌افکنند. آینده دیگر بهشتی آفتابی نیست بلکه میدان ستیزی مِه‌آگین است میان ما و خطرهایی که در ذهن خود آفریده‌ و به آن‌ها جان بخشیده‌ایم. بدن ساده‌دل ما نیز بی‌خبر از نیرنگ ذهن فریبکار، در برابر خطرهای خیالی همان واکنش‌هایی را نشان می‌دهد که باید در مقابل خطرهای واقعی بروز دهد.

هنگامی که هورمون‌های اضطراب در خون آزاد می‌شوند، با خود ناخوشایندی‌هایی را به همراه می‌آورند: سردرد، تپش قلب، عرق سرد، احساس تنگی در قفسۀ سینه، سستی بدن، بی‌قراری، ناراحتی معده، افزایش فشارخون، بی‌خوابی، نابسامانی ضربان قلب، نارسایی ادرار، دل‌آشوبی، سرگیجه، احساس مَنگی، لرزش بدن، سردرگمی، افزایش پاسخ‌های آنی، کاهش تمرکز، اختلال در دریافت‌ها، کاهش یادگیری، آشفتگی در یادسپاری، تمرکز ناخواسته بر رویدادهای ناخوشایند و... همگی از پیامدهای آنی رها شدن هورمون‌های اضطراب در بدن هستند.

هیچ نقطه‌ای از بدن نیست که از گزند اضطراب در امان باشد. اضطراب خطر گرفتاری به بیماری‌های قلبی ـ عروقی و دیابت را افزایش می‌دهد و موجب افسردگی، خشم شدید، وسواس و بی‌خوابی می‌شود. اضطراب در حافظۀ کوتاه‌مدت اختلال ایجاد و حافظۀ بلندمدت را به‌شدت ناتوان می‌کند. اضطراب با کاستن از توان سامانۀ ایمنی بدن، باعث افزایش خطر ابتلا به بیماری‌های ویروسی و میکربی می‌شود و خطر ابتلا به انواع گوناگون سرطان را به‌طور چشمگیری افزایش می‌دهد و با افزایش واکنش‌های التهابی در بدن موجب افزایش خطر ابتلا به بیماری‌هایی مانند اِم‌اِس و آسم می‌گردد. آدم‌های مضطرب بیشتر از دیگران دچار سردردهای مزمن می‌شوند. در مردان، اضطراب باعث کاهش سطح هورمون تستوسترون و کاهش تولید اسپرم می‌شود و همچنین خطر ابتلا به بیماری‌های پروستات را افزایش می‌دهد. اختلال در نعوظ و ناتوانی جنسی از دیگر نشانه‌های اضطراب در مردان است. در زنان، اضطراب باعث قاعدگی‌های نامنظم و خونریزی‌های شدید در زمان عادت ماهانه می‌شود و هم‌چنین احتمال یائسگی زودرس را افزایش می‌دهد و نشانه‌های ناخوشایند یائسگی را شدت می‌بخشد. اضطراب تمایل به مصرف مواد مخدر، نوشیدن مشروبات الکلی و رفتارهای جنون‌آمیز را افزایش می‌دهد. فکر خودکشی و تمایل به انجام آن در افراد مضطرب بسیار بیشتر از دیگران است. گرفتگی و درد شدید عضلانی از دیگر آسیب‌های آزاردهنده‌ای است که اضطراب به همراه می‌آورد.

بیشتر آسیب‌ها و بیماری‌هایی که اضطراب می‌آفریند، در زیرپوست پنهان می‌مانند و زمانی از وجود آن‌ها آگاه می‌شویم که بسیار دیر شده است. همۀ آسیب‌های ناشی از اضطراب، درون بدن و زیر پردۀ نازک پوست تن از دیده‌ها پنهان نمی‌مانند. اضطراب موهای زیبای شما را از میان می‌برد و روی پوستتان چین‌وچروک‌هایی به‌جا می‌گذارد. دندان‌های شما را فاسد می‌کند و مرواریدهای درخشان صدف دهانتان را می‌رباید. اضطراب در گذر زمان بر عضله‌های صورت می‌نشیند و چهرۀ زیبا و دوست‌داشتنی شما را چنان تغییر می‌دهد که دیگران از نگاه کردن به شما می‌پرهیزند. اضطراب از توان آمیزشی می‌کاهد و عشق و ازدواج شما را به لبۀ پرتگاه جدایی می‌کشاند. اضطراب زندگی‌ را از شما می‌دزدد و کاری می‌کند به‌سرعت به پایان عمر خود نزدیک شوید بی‌آنکه یک روز را در آرامش زندگی کرده باشید. اضطراب، شما را به دست خودتان می‌کشد.

آیا شکنجه‌های دردناک در زندگی و مرگ در خاموشی، سرنوشت گریزناپذیر انسان است؟ آیا انسان می‌تواند از چنگال اهریمن اضطراب رهایی یابد؟

آفرینشگری که اهریمن اضطراب را می‌آفریند، خود نیز می‌تواند آن را از میان بردارد. ذهن که آغازگر اضطراب است می‌تواند پایان‌دهندۀ آن باشد. ذهنی که با چیره‌دستی در کارگاه خیال پیکرۀ ترسناک اهریمن اضطراب را می‌تراشد، خود نیز می‌تواند آن را از درون فروشکند و از میان بردارد.

در حقیقت، اضطراب ناشی از گونه‌ای نگرش به خود و هستی است. انسان موجودی یگانه است که هم‌زمان در دو جهان موازی زندگی می‌کند؛ جهانی در آن‌سوی مرزهای بدنش که سرشار از رویدادهای گوناگون است و جهانی دیگر که درون مرزهای تن از دیده‌ها پنهان گشته است. انسان هرگز نمی‌تواند به جهان بیرون نگاه کند و آن را همان‌گونه که هست دریابد. دنیای بیرون از راه حس‌های پنج‌گانه به درون مغز می‌تابد و در آنجا می‌شکند و فرومی‌ریزد و به تکه‌هایی جدا از هم تبدیل می‌شود. آنگاه باری دیگر به یکدیگر می‌پیوندد و از نو بنا می‌شود.

در فرآیند پیچیده و شگفت‌انگیز آفرینش دوبارۀ جهان بیرون، در مغز، باورها، احساس‌ها و نگرش‌های ما نقش‌آفرینی می‌کنند و پاره‌های جدا را با سلیقه‌ای ویژه در کنار هم می‌چینند و به یکدیگر پیوند می‌دهند. ما هرگز جهان را آن‌گونه که هست نمی‌بینیم، آن‌گونه که هستیم می‌بینیم. ما هیچ راهی برای دریافت بی‌واسطۀ جهان نداریم و همواره از میان پالایه‌های ذهنی‌ خود به دنیا می‌نگریم. ما تماشاگری بی‌سویه نیستیم و همیشه با سوگیری به داوری رویدادهایی می‌نشینیم که در دنیای بیرون رخ می‌دهد.

ما آفریدۀ باورهایی هستیم که از کودکی تا امروز در ما پرورانده‌اند. آیین‌هایی که در دل آن‌ها بالیده‌ایم، پدران و مادرانی که ما را تربیت کرده‌اند، دوستانی که در کنارشان قد کشیده‌ایم، کتاب‌هایی که خوانده‌ایم، خوراک‌هایی که خورده‌ایم و نوشیدنی‌هایی که نوشیده‌ایم، آواهایی که در گوشمان زمزمه کرده‌اند، رایحه‌هایی که بوییده‌ایم، قانون‌هایی که به آن‌ها گردن نهاده‌ایم و شهر و کشوری که در آن روزگار گذرانده‌ایم، همگی ما را «ما» ساختند. آنچه ما آن را «خود» می‌دانیم، انباشته‌ای درهم‌تنیده از نگرش‌ها است که مانند شَبَحی قدرتمند در قصر ذهنمان بر تخت نشسته است و بر ما پادشاهی می‌کند.

هستۀ بنیادین وجود هر انسانی را نگرش‌های او می‌سازند. نگرش‌هایی که جهان و تمام رخدادهای آن را تفسیر می‌کنند و به آن معنا می‌بخشند. گرچه این هستۀ بنیادین وجود، سرشتی سیال و سبک دارد، تغییر و دگرگونی در آن بسیار سخت و دشوار است.

ذهن اضطراب‌آور، ذهنی است آکنده از نگرش‌هایی که جهان را مکانی هولناک می‌یابد. این نگرش‌های اضطراب‌زا یک‌روزه در ذهن آدمی شکل نگرفته است و نتیجۀ سال‌ها تربیت نادرست است. برای رهایی از چنگال اضطراب چاره‌ای نیست مگر آنکه سفری به ژرفای ذهن کنیم و بی‌رحمانه نگرش‌های اضطراب‌زا را از جا برکنیم. نگرش‌هایی که در تاریکی‌های ذهن ما ریشه دوانده‌اند. آنگاه باید با شکیبایی بذر نگرش‌هایی را بپاشیم که برای ما آرامش به ارمغان آورند.

شما برای پایان دادن به اضطراب باید دو گام به پیش بردارید، گام نخست خواندن این کتاب است و گام دیگر به کار بستن آموزه‌هایش در زندگی‌ است و من با شما پیمان می‌بندم که گام نخست شیرین و گام دوم شیرین‌تر خواهد بود.

پس نفسی عمیق بکشید و در این سفر هیجان‌انگیز با من هم‌سفر شوید.

ادامه مطلبShow less
شناسنامه
20217

مشخصات

کد کتاب
20217
شابک
978-622-220-774-8
نام کتاب
زندگی بدون اضطراب
نویسنده (ها)
محمدرضا بیات سرمدی
موضوع کتاب
خوب زیستن
قطع
رقعی
صفحات
184
تاریخ چاپ
سال 1401
نوبت چاپ
چاپ اول
سال چاپ اول
1401
نظرات
بدون نظر
مشتریانی که این محصول را تهیه کرده‌اند، این موارد را نیز خریداری نموده‌اند:
89,900 تومان
چرا بعضی از فروشندگان موفق‌اند و به هر کسی که اراده می‌کنند می‌توانند محصولشان را بفروشند و هیچ مشتری‌ای توان مخالفت و مقاومت را در برابرشان ندارد. این فروشندگان ایمان و باور دارند که همه باید به آن‌ها «بله» بگویند و...
دوست داشتن
دانش پول دانش پول
ناموجود
دوست داشتن
199,900 تومان
چگونه درآمدتان را افزایش دهید و ثروتمند شوید. در هر رشته علمی، به تعریف واژه‌هایی نیاز داریم که درباره مطلب مورد مطالعه و قواعد اساسی حاکم بر تئوری‌های آن به کار می‌روند. در این جلسه، برایان کمک خواهد کرد تا واژه‌های...
دوست داشتن
199,900 تومان
كودك درون در دنیای توقعات بزرگسالان، كم‌كم به‌واسطه‌ی رقابت و مقایسه‌های پی‌درپی، عصبی می‌شود و یاد می‌گیرد كه بجنگد تا خودش را اثبات كند و در این کار اصرار داشته باشد، زیرا با لج‌بازی‌های پی‌درپی می‌خواهد ثابت كند كه...
دوست داشتن
269,900 تومان
در این کتاب می خوانید: شخصیت‌ شما ذهن شما نیست. هشیاری، راه‌ راهایی از درد و رنج، با تمام وجود در لحظه حال زندگی کنید، هویت درونی، روابط آگاهانه، مهمتر از خوشبختی و بدبختی، آرامش است.
دوست داشتن
16 محصول دیگر در این دسته‌بندی:
239,900 تومان
کتاب همه چیز به فنا رفته! هنر ظریف امیدواری . every thing is f**ked: a book about hope ما در زمانه جالبی زندگی می‌کنیم. همه چیز از لحاظ مادی در بهترین حالت خود قرار دارد، اما هم‌زمان به نظر می‌رسد همه چیز به شکلی...
دوست داشتن
سخن دل سخن دل
دوست داشتن
29,900 تومان
هستی دارای لایه‌های متعددی است که به موازات هم قرار دارند. هر لایه هستی دارای قوانین مخصوص خود است. جهان عینی ما بدون شک تنها بخش بسیار کوچکی از این جهان‌های موازی است که ما را احاطه کرده‌اند. مسئولیت ما به عنوان...
دوست داشتن
اندیشه های دل اندیشه های دل
دوست داشتن
259,900 تومان
این كتاب مجموعه‌ای است از مراقبه‌ها، درمان‌های معنوی و گزینه‌هایی از سخنرانی‌های من كه همه آن‌ها روی جنبه‌های تجربیات هر روز ما تمركز دارند و می‌خواهند ما را در زمینه‌هایی كه با مشكل روبه‌رو هستیم، كمك و راهنمایی كنند.
دوست داشتن
299,900 تومان
تمركز كتاب «چطور نه بگوییم و در جواب بله بشنویم» بر خود تـوست؛ در واقع بر یادگیری این مسأله است كه چطور منافعت را بر زبان بیاوری و از آن‌ها دفاع كنی. از آنجا كه روند منطقی این است كه از خودت شروع كنی، من كتاب «چطور نه...
دوست داشتن
خرد معنوی خرد معنوی
دوست داشتن
199,900 تومان
در این کتاب نکته‌ها، توصیه‌ها و دستورالعمل‌هایی برای راه و رسم زندگی، خودشناسی، زندگی معنوی، آرامش ذهنی، مراقبه و نظایر آن مطرح شده است. نگارنده برای مثال خاطرنشان می‌کند: بدشانس‌ترین مردم، کسانی هستند که هیچ گاه...
دوست داشتن
179,900 تومان
جنبش باشگاه خنده نخسین بار در سیزدهم مارس سال 1995 به همت دکتر مادن کاتاریا در پارکی واقع در شهر بمبِی به راه افتاد و به زودی دامنگیر شهرهای دیگر هند شد. دیری نپایید که این جنبش از مرزهای این کشور فراتر رفت و به دیگر...
دوست داشتن

فهرست

کد QR

تنظیمات

اشتراک گذاری

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم