«بیشعورها توطئه میکنند» نوشته خاویار کرمنت، سومین جلد از مجموعه کتابهای این نویسنده، معروف به «بیشعوری» است. جهنم روی زمین جایی است که بی شعور حضور داشته باشد، چون او دشمن مردم است؛ و دشمن بی شعور، بر ملا شدن حقیقت.
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
«بیشعورها توطئه میکنند» نوشته خاویار کرمنت، سومین جلد از مجموعه کتابهای این نویسنده، معروف به «بیشعوری» است.
جهنم روی زمین جایی است که بی شعور حضور داشته باشد، چون او دشمن مردم است؛ و دشمن بی شعور، بر ملا شدن حقیقت.
جامعه برای خلاص شدن از شر و توطئه بی شعورها به یک خانه تکانی جدی نیاز دارد. بی شعورهای خود شیفته، تنبل،پول دوست و قدرت طلب خیال می کنند برای رسیدن به خواسته هایشان باید همیشه دوز و کلک بزنند؛ چاخان، شیادی و تقلب کنند و تمام معیارها، ارزش ها، اصول اخلاقی و معنوی را زیر پا بگذارند. آن ها میخواهند قدرت، شجاعت، شرافت، وجدان و تفکر درست را از مردم سلب کنند؛ شعارهای تو خالی بدهند و حرف مفت بزنند. هدف بی شعورها تضعیف ارزش ها و استانداردهای افراد با وجدان است.
راه کارهای این کتاب به تو یاد میدهد؛ از عملکرد بیشعورها سر در بیاوری، در دام آن ها و بازیچه دستشان نشوی، تفرقه افکنی و پنهان کاری آن ها را شناسایی و دستشان را رو کنی تو باید خط مشی اخلاقی و وجدانی خود را قاطعانه برایشان اعلام کنی و به آنها بفهمانی برای تو معرفت، شرافت، وجدان و آبرومندی از همه چیز بالاتر و مهم تر است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
نیمههای شب بود که خیسِ عرق از خواب پریدم. هوای بیرون توفانی بود. در وجودم هم مثل هوای بیرون تلاطم ایجاد شده بود، چون کابوسی وحشتناک دیده بودم.
درهای را که من و رفیقانم در آنجا با آرامش چرا میکردیم، گلهای از الاغهایِ قهوهای تصرف کرده بودند. من یک گاو بودم، از آن گاوهای قانع و شاکر؛ تا اینکه سروکله الاغها پیدا شد. آنها تمام علوفهها را غارت کرده و موجب ترس و وحشت گله شده بودند؛ تمام قوانین را زیر پا گذاشتند و بذر نفاق پاشیدند؛ همه جا را به لجن کشیدند و بعد هم راهشان را کج کردند و رفتند تا همین کارها را در جایی دیگر انجام دهند.
طبیعتاً این کابوس نمیبایست مرا بیخود و بیجهت آزار دهد، اما مسئله این بود که کابوس ده شب پشت سر هم تکرار شد. بعد از آن هم دچار بیخوابی میشدم. به خاطر آزار و اذیت الاغهای نرهِ خر خسته شده بودم و تازه شیرم هم ترش شده بود.
بنابراین بیدار ماندم تا خوابم را تعبیر کنم؛ البته به دلیل غلبه بر تمایل درونیام به بیشعوری و کمکهای سالهای سال به بیشعورها برای اینکه خودشان را تغییر دهند، تعبیر خواب زیاد هم دشوار نبود. تعبیرم این بود که سروکله بیشعورها پیدا میشود و قضیه جالبی نخواهد بود.
اما اینها چه کسانی بودند و چگونه ظاهر میشدند؟
ناگهان بیاختیار به یاد شوهرخواهرم افتادم که یکی از بیشعورهای منزجرکننده دوآتشه بود و بیش از حد او را تحمل کرده بودم، چون همیشه کارهایم را به باد تمسخر میگرفت. شاید کابوس هشداری به من بود که او میخواهد برای ماندن پیش من بیاید...
اما این قضیه را منتفی دانستم چون الاغها به صورت گلهای زندگی میکردند نه تک و تنها.
به هرحال عدهای تعجب میکنند که چرا من از واژهی "بی شعوری" استفاده میکنم. آیا این نمونهای از رفتار و حرکات توأم با ترس و وحشت نیست؟ البته که این چنین است. اما اصل مطلب همین است. بی شعورها افرادی هستند که طبق قوانین جامعه زندگی نمیکنند. قبل از هر نوع کمکی باید به آنها شوکی وارد شود تا از جلد خود یعنی از خودرضایتی بیرون بیایند. اگر آنها را قربانی بنامی؛ آنها به ایفای نقش قربانی ادامه میدهند. اگر آنها را قلدر بنامی از تو تشکر میکنند. اما اگر آنها را بی شعور بنامی از خواب غفلت بیدار میشوند و بویی از حقیقت زندگی به مشامشان خواهد رسید که این اولین گام به سوی بهبودی آنها میباشد. من به کارهای خودم و خدماتی که در حق بی شعورها کردم؛ نه صرفاً از طرف بی شعورها بلکه از همه مهمتر از طرف کسانی که از دست بی شعورها رنج میبرند؛ افتخار میکنم هر چند که از جرگه روانشناسان همکار طرد شدهام، چرا که آنها خودشان هنوز بی شعور هستند و از این موضوع هم خیلی خوب خبر دارند. آنها به این دلیل از من دلخور هستند چون ریاکاری آنها را رو کردهام.
بار اول که متوجه شدم خودم هم یک بی شعور هستم؛ گویی نسیمی ملایم؛ غبارهای زندگیم را زدود. در اصل این چنین بود که زندگیم متحول شد. اما حالا که این مورد را با دیگران مطرح میکنم و به آنها روش بهبودی را یاد میدهم چرا بهنظر میرسد که در حال شکست خوردن هستیم؟ افراد باوجدان در جهان زیاد است، ولی بی شعورها همه جا را تحت سلطه خود درآورده و روز به روز هم قویتر میشوند.
هنوز هم در ذهنم یک بار دیگر نعره الاغها را میشنوم. از قرار معلوم به حقیقت نزدیک میشوم.
بعد از آن بود که شستم خبردار شد. از روی سادهلوحی خیال میکردم که تلاش و تقلاهایم باعث ایجاد انگیزه بین مردم شرافتمند میشود و در مبارزه علیه بی شعوری با همدیگر متحد میشوند! اما چنین اتفاقی نیفتاد. افراد باوجدان نتوانستند با هم کنار بیایند و نیرویی غالب را تشکیل دهند. آنها با صبر و حوصله بی شعورها را مورد عفو قرار دادند. بی شعورها هم از آب گلآلود ماهی گرفتند.
من نجواکنان گفتم: " آنها دارند به ما نزدیک میشوند. این قضیه خوشایند نیست. از قرار معلوم آنها سازمان یافته هستند." با کمی دقت؛ آثار و علائم آن به چشم میخورد.
البته همیشه بی شعورها همراه ما بودهاند. صرفاً وجود جنگ؛ کشمکش و تضاد و نفاق در جامعه؛ دلیلی موجه نیست که بی شعورها در حال شکلگرفتن هستند. بههرحال یک بی شعور قلدر میتواند مؤسسهی مفیدی را به مکانی آشفته و درهم و برهم تبدیل کند. یک بی شعور مکش مرگ ما کافی است که شالوده خانوادگی پر از مهر و محبت را به مکانی پر از نفرت و انزجار و رقابت تبدیل کند. معمولاً من فقط با مثالزدن یک نمونه از تجزیه و تحلیلهایم در سخنرانی؛ میتوانم شنوندگانم را تشویق کنم تا خصلتهای شرافتمدانه بشری را تقویت کنند.
"برای خراب کردن یک روز یکشنبه الهامبخش؛ صرفاً وجود یک بی شعور کافی است. صرفاً خود تو به عنوان یک انسان شرافتمند حق انتخاب داری که در برابر یک بی شعور واکنش نشان دهی. برای کارشکنی در امور؛ وجود یک بی شعور کافی است. برای سرجا نشاندن یک بی شعور هم فقط به یک انسان باوجدان یعنی خودت نیاز است."
"وجود یک پدر و مادر بی شعور کافی است تا زندگی کودکی تو دستخوش شوک روحی شود، ولی برای رشد و کمال صرفاً وجود خودت ضروری است .فقط خودت میتوانی تمام آزار و اذیتهای پدر و مادرت را نادیده بگیری و آنها را مورد عفو قرار دهی."
مشخصات
- شابک
- 978-964-236-761-0
- نام کتاب
- بیشعورها توطئه می کنند
- نویسنده (ها)
- خاویار کرمنت
- مترجم (ها)
- نفیسه معتکف
- موضوع کتاب
- خوب زیستن
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 220
- تاریخ چاپ
- سال 1395
- نوبت چاپ
- چاپ اول