آخرین راز شاد زیستن

مابرای یادگیری به دنیا آمده‌ایم
و جهان، معلم ماست.
وقتی در درسی مردود می‌شویم
باید دوباره ثبت‌نام كنیم
... و دوباره!
شرط ورود به كلاس بعدی، یادگیری
درس فعلی است
(و درس‌های دنیا، بی‌پایانند!)

ممكن است آشكارترين چيزها را نبينيم؟

وقتي ده ساله بودم با ارزش‌ترين دارايي من توپ فوتبالم بود. با آن غذا مي‌خوردم، مي‌خوابيدم و حتي هفته‌اي يك‌بار واكسش مي‌زدم... به جاي كفش‌هايم! اطلاعات من درباره فوتبال نقص نداشت اما در ساير موارد آنقدرها روشن نبودم مثلاً چيزي درباره تولد نوزادان، نمي‌دانستم. يك روز بعدازظهر در خيابان بازي مي‌كردم كه توپ نازنينم گم شد. همه‌جا دنبال آن گشتم و سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه حتماً كسي آن‌را دزديده است. پس از جستجوي فراوان رد خانمي را گرفتم كه به‌نظر مي‌آمد توپم را زير لباسش مخفي كرده است. با عجله به طرفش دويدم و گفتم: «آهاي خانم! براي چي توپ منو زير پيرهنت قايم كردي؟» و بعد معلوم شد كه توپي در كار نيست اما دست‌كم در آن بعد از ظهر من فهميدم كه بچه‌ها چطور به‌دنيا مي‌آيند و خانم‌هاي  باردار چه شكلي‌اند؟ و البته چند دقيقه بعد توپ گمشده هم پيدا شد. اما براي من جالب‌تر از همه اين بود كه چطور تا آن روز، هرگز به زنان باردار توجه نكرده بودم و چرا از آن  روز به بعد، خود را در محاصره خانم‌هاي باردار مي‌ديدم؟

خلاصه كلام

اطلاعات جديد هنگامي در اختيار ما قرار مي‌گيرند كه آمادگي لازم را براي كسب آن‌ها داشته باشيم و تا آن زمان حتي آشكارترين چيزها از چشمهايمان پنهان مي‌مانند.