«روزگار عجيبييه! آدم وقتي دقت كنه، ميبينه كه چه اتفاقاتي، همين دور و ور خودش افتاده كه واقعاً باور نكردنيه!
مثل همين خاطره يا داستاني كه ميخوام براتون بگم!
ميخوام داستان خانوادهي حاج عباس جوكارِ بولاتپهلوش و حاج حسنِ جوكار بولاتپهلوش رو براتون بگم!
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
- نميدونم اين همه آدم ميخوان از كجا بيارن؟! خوبه ازدواج فاميليه و اقوام مشترك!
- واي! حتماً بابا اينا ميخوان تمام بازاريا رو دعوت كنن! مي دوني مهرداد چي ميشه؟ من اصلاً اينطوري دوست ندارم!
«بعد ساكت شد و يه لحظه بعد گفت»
- اعصابم خرد شد مهرداد! من اصلاً اينطوري نميخواستم!
«مهرداد برگشت نگاهش كرد و تا ديد تو چشماش اشك جمع شده هول شد و ماشين رو زد يه گوشه و ايستاد و گفت»
- اِ اِ ا ِا اِ...! داري گريه ميكني؟! واي واي! چه دخترعموي نازك نارنجياي! هوو! هوو! هوو! هنوز هيچي نشده عروس خانم گريهش گرفت!
- اذيتم نكن مهرداد! ناراحتم!
«مهرداد آروم با دستمال اشكهاي دخترعموش رو پاك كرد و بعد آروم و با مهربوني بهش گفت»
- ميخواي به بابام بگم ما يه نامزدي معمولي و ساده ميخوايم و محكم جلوش واستم؟!
- نه! درست نيست! خودمم نميدونم چيكار بايد بكنيم!
- تو غصه نخور من درستش ميكنم!
- چه جوري؟!
- به عمه جون كه بگيم اون درستش ميكنه!
«نگين يه نگاه به مهرداد كرد و گفت»
- يعني ميتونه؟!
- آره بابا! نگران نباش! بابام رو حرف عمهجون حرف نميزنه! خيالت راحت باشه! عروس خانم به اين خوشگلي كه نبايد گريه كنه! بايد همهش بخنده! حالا بخند!
مشخصات
- کد کتاب
- 70017
- شابک
- 9789645724595
- نام کتاب
- بوی نا
- نویسنده (ها)
- ماندانا مودب پور
- موضوع کتاب
- داستان و رمان
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 448
- تاریخ چاپ
- سال 1395
- نوبت چاپ
- چاپ اول