قوانین روزانه

مقدمه مترجم

رابرت گرین، اندیشمند، فیلسوف و نویسنده معاصر همواره مورد توجه خوانندگان ایرانی قرار داشته است. همه ما او را با کتاب ۴۸ قانون قدرت می‎شناسیم، کتابی که حواشی زیادی به همراه داشت و بسیاری آن را به شمشیر دولبه تشبیه کردند. پس از موفقیت گسترده ۴۸ قانون قدرت در جهان، گرین کتاب‌های دیگری را به همان سبک و سیاق وارد بازار کرد که این آثار نیز با استقبال خوبی روبه‌رو شدند.

بسیار خرسندم که در جایگاه مترجم تخصصی کتاب‌های رابرت گرین تا به‌امروز توانسته‌ام تمامی آثار ایشان را در اختیار مخاطبان ایرانی قرار دهم. ازآنجایی‌که ارتباط خوبی با خوانندگانم دارم، می‌دانم که برای طیفی از این عزیزان که با ضیق وقت روبه‌رو هستند یا به‌علت گرفتاری‌های زندگی تمرکز بالایی در مطالعه کتاب ندارند، کتاب‌های قبلی رابرت گرین کمی دشوار و زمان‌بر بوده است.

خوشبختانه این نویسنده بزرگ در آخرین شاهکار خود (قوانین روزانه) که در حال حاضر سرگرم به مطالعه آن هستید، راه را برای خوانندگان پرمشغله نیز باز کرده است.

قوانین روزانه کتابی است برای هرروزتان. شما در هرروز فقط و فقط یک قانون ساده، مختصر و بسیار جذاب را می‌خوانید. این قوانین ترکیبی از تمام کتاب‌های رابرت گرین علاوه‌بر سخنرانی‌های اوست و یکی از جذابیت‌های بسیار خوب آن این است که بخشی از آن مربوط به یکی از کتاب‎های ایشان است که هنوز وارد بازار جهانی نشده است.

رابرت گرین طبق روش دیرینه خود، برای نوشتن هریک از آثارش به سال‌ها تحقیق تاریخی و مطالعه می‌پردازد. شما آن‌قدر خوش‌شانس هستید که در این کتاب با گنجینه کهن خرد او روبه‌رو شده‌اید.

در این کتاب علاوه‌بر مرور کتاب‌های قبلی این نویسنده نامدار (۴۸ قانون قدرت، ۳۳ استراتژی جنگ، قوانین طبیعت انسان، استادی، هنر اغواگری) با مطالبی روشنگرانه از تمامی سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های او و از همه خاص‌تر، با کتاب آینده او هنر تعالی نیز روبه‌رو خواهید شد.

کافی است این کتاب را هرروز براساس تاریخ ذکرشده در آن باز کنید تا وجودتان مملو از بینشی ناب شود و در همه عرصه‌های زندگی، از روابط شخصی گرفته تا کسب‌و‌کار، رقابت، مدیریت استراتژیک، نفوذ بر دل و جان دیگران و سیاست، به درجه‌ای بالا از کامیابی و قدرت برسید.

این کتاب برای خوانندگان باهوش ایرانی که تجربیاتم نشان می‌دهد از کتاب‌های صرفاً انگیزشی خسته شده‌اند و در پی تدابیر عملی و هوشمندانه هستند، پرده از رازهایی برمی‌‌دارد که بسیاری از نام‎آورهای تاریخ در عرصه‌های مختلف با شناخت و کاربرد آن‌ها جزو برترین‌ها شده‎اند.

فاطمه باغستانی

پیشگفتار

ما انسان‌ها از ابتدای موجودیتمان به‎عنوان یک گونه، برای بقا و موفقیت به پیوندمان با واقعیت وابسته بوده‌ایم. به این معنا که نیاکان ما باید نسبت به محیط خود بسیار حساس و آگاه می‎بودند؛ به‌طوری‌که هرگونه تغییر در آب‌و‌هوا را شناسایی می‌کردند، حضور حیوانات مهاجم را پیش‌بینی می‎کردند و تشخیص می‎دادند فرصت یافتن غذا در کجا بیشتر است. آن‌ها مجبور بودند هوشیار باشند و مدام به نشانه‌های محیطی بیندیشند تا اطلاعات خود را کامل کنند.

در چنین فضایی که فشارها فوری و جدی بودند و پیامد کوچک‎ترین بی‌توجهی می‌توانست به مرگ بینجامد مغز انسان به‌عنوان ابزاری تکامل یافت که به کمک او بیاید تا نه‌تنها خطرات را شناسایی کند، بلکه به‌تدریج کنترل محیط پرخطر و خیانتکار را نیز در دست داشته باشد. لحظه‌ای که نیاکان ما به درون خویش توجه کردند و تسلیم آرزوها و تمناهایشان شدند، واقعیت، آن‌ها را برای توهمات و تصمیمات بدشان تنبیه کرد.

امروز که صدها هزار سال از آن زمان می‎گذرد، ما همان مغز را داریم که برای همان هدف طراحی شده است. اما ازآنجایی‌که بسیار سریع کنترل محیط خود را در دست گرفته‌ایم و فشارهای فیزیکی به‎شدت کاهش یافته‌اند، خطرات زیرپوستی‎ و ظریف‌تر شده‎اند و حالا نه به‌شکل ببر و پلنگ که به‌شکل انسان‎ها و روان‌شناسی فریبکارانه آن‎ها و بازی‌های سیاسی و اجتماعی رندانه خودنمایی می‌کنند. حال با این خطراتی که کمتر واضح هستند، بزرگ‌ترین مشکل ما این است که ذهنمان گرایش دارد به محیط پیرامونش کمتر حساسیت نشان دهد؛ ما به درون خویش مشغول شده‌ایم و غرق رؤیاها و فانتزی‌هایمان هستیم و در یک کلام، ساده‌لوح شده‌ایم.

این وضعیت زمانی خطرناک‌تر می‎شود که فرهنگ ما تمایل دارد سرمان را با انواع و اقسام مفاهیم اشتباه و غلط پر کند و ما را متقاعد سازد دنیا و طبیعت انسان آن‌گونه است که خودش می‎گوید نه آن‌طور که واقعیت است. ما تمام این مفاهیم غلط را حقیقت می‎پنداریم و براساس همین سوءبرداشت‌ها رفتار می‌کنیم و درست مانند گذشته، محیط و واقعیت به‌خاطر این رفتارهای پرتوهم ما را تنبیه می‎کند. شاید مانند گذشته جانمان را از دست ندهیم اما شغل و روابط ما به دور اشتباه می‌رسند. ما دیگران را برای اشتباهاتمان سرزنش می‌کنیم؛ در‌حالی‌که تمام مشکل از درونمان است و در ساده‌لوحی و رؤیاپردازی‌هایی ریشه دارد که اسیرشان شده‌ایم و ناخودآگاه بر رفتارهای ما سایه افکنده‌اند.

برخی از مفاهیم اشتباه اما رایج در فرهنگ ما که به گمراهی‎مان دامن زده است از این قرار است: برای مثال، وقتی صحبت از شغل می‎شود ما بر این باوریم که مدرسه‌ای که می‎رویم، کسانی که با آن‌ها آشنا می‎شویم و ارتباط می‎گیریم، موفقیت آینده ما را تضمین می‌کنند. ما فکر می‌کنیم به هر قیمتی که شده باید از اشتباه کردن، شکست خوردن یا هرگونه تضاد و درگیری دوری کنیم. باید شتابزده در پی پول درآوردن، توجه گرفتن و رسیدن به مقام‌های بالا باشیم. ما تصور می‎کنیم که شغلمان باید سرگرم‎کننده باشد و یکنواختی و کِسلی بد است و می‌توانیم برای مهارت یافتن در یک کار یا رسیدن به استادی در آن، از میان‌برها استفاده کنیم. باور داریم که خلاقیت چیزی است که با آن به دنیا آمده‌ایم و یک ویژگی و استعداد ذاتی است. ما احساس می‌کنیم همه باهم برابرند و سلسله‎مراتب مفهومی متعلق به گذشته است.

درمورد مردم بر این باوریم که بیشتر دوستان و همکارانمان ما را دوست دارند و بهترین‌ها را برایمان می‌خواهند. ما فکر می‌کنیم می‌توانیم به آن‌هایی که در گذشته الگوی رفتاری بدی داشته‌اند اما می‌گویند که خودشان را اصلاح کرده‌اند اعتماد کنیم. بر این باوریم که اگر کسی با حالت حق‌به‌جانب حرف می‌زند و برای اثبات حرفش به خودش اجازه می‎دهد بی‎حرمتی کند، حرف راست را می‌زند و آن‌هایی که قدرت در دستشان است، مثلاً رؤسای ما، هیچ حس ناامنی ندارند. ما تصور می‌کنیم که مردمانی که خوب و دلپذیر هستند، هرگز نقاب بر چهره ندارند و ذات تاریک و فریبکاری ندارند یا آن‌هایی که از ایده‌های پیشرو و نوین حمایت می‌کنند، شخصیت پاکی دارند یا اینکه مردم از اینکه لطفی به آن‌ها کرده‌ایم سپاسگزار و قدردان خواهند بود.

درمورد خودمان فکر می‎کنیم بسیار مهم است که صادق باشیم و هرآنچه در ذهنمان می‎گذرد به دیگران بگوییم. ما احساس می‎کنیم خوب است که بهترین ویژگی‌هایمان ازجمله هوش یا سخت‌کوشی‌مان را به دیگران نشان دهیم. بر این باوریم که اگر اتفاق بدی برایمان افتاد، قربانی هستیم و هیچ مسئولیتی نداریم. البته می‌بینیم که برخی افراد خودشیفته، متخاصم، خودبزرگ‌بین و کنترل‌گر هستند اما فکر می‎کنیم این افراد بدرفتار چند نمونه اندک هستند و خود ما هیچ‌یک از این ویژگی‌ها را نداریم.

آنچه اغلب رخ می‌دهد این است که در حدود سنین جوانی که ما سرشار از این‌دست توهمات هستیم، وارد دنیای کار می‎شویم و واقعیت ناگهان سیلی محکمی به صورتمان می‌زند. ما تازه آن‌موقع می‌فهمیم که برخی افراد ایگوی شکننده‌ای دارند و می‎توانند فریبکار باشند و آنچه در ظاهر نشان می‎دهند نیستند. بی‌تفاوتی یا رفتارهای خیانت‎آمیز آن‎ها به‌یکباره ما را غافلگیر می‌کند. ما که خودمان هستیم و همیشه هرآنچه در سرمان می‎گذرد به زبان می‎آوریم، دچار هزار‌و‌یک مشکل می‎شویم. تازه می‌فهمیم که دنیای کار پر از بازی‌های سیاسی است که هیچ‎کس برای آن آمادگی ندارد.

برخی از تصمیمات کاری ما که برپایه علاقه به پول و توجه است منجر به فرسودگی عاطفی و رسیدن به بن‌بست می‎شود و اکنون ما که نمی‎خواهیم خودمان را صادقانه ارزیابی کنیم و روی اشتباهات و ضعف‌های خودمان پوششی گذاشته‌ایم در الگوهای رفتاری‌ای گیر می‌افتیم که بر آن‎ها کنترلی نداریم. با گذشت سال‎ها این سوءبرداشت‌ها، اقدامات اشتباه و تصمیم‌های غلط و غیرواقع‌گرایانه روی هم انباشته می‎شوند و ما به افرادی تلخ، سردرگم و زخم‎خورده تبدیل می‎شویم.

قوانین روزانه طوری طراحی شده است که این الگوهای سمی را معکوس کند و ما را با واقعیت پیوند دهد. این کتاب پندارهای بیهوده‌ای را که همه ما جذب می‌کنیم، هدف گرفته است و در تلاش است تا ذهن شما را از آن‌ها دور کرده و با نهان‌ترین ویژگی‌های طبیعت انسان و چگونگی کارکرد مغزمان وفق دهد. هدف این کتاب آن است که شما را به یک واقع‌گرای راستین تبدیل کند؛ به‌گونه‌ای که با تمام شدن این کتاب خودتان بتوانید به‎تنها یی مردم و رویدادها را ازطریق لنزهایی شفاف ببینید و نسبت به خطرات و فرصت‌ها در محیط‌های اجتماعی حساس‌تر شوید. این اثر براساس 25 سال تحقیق فشرده در موضوعاتی مانند قدرت، نفوذ، استراتژی، استادی و طبیعت انسان نوشته شده و خلاصه و عصاره‌ای از تمام درس‎هایی است که در کتاب‌های مختلفم بیان کرده‌ام.

مطالب مربوط به سه ماه ابتدای سال به شما کمک خواهد کرد تا از تمامی صداهای بیرونی که به شما دیکته می‌کنند چه مسیر شغلی را طی کنید خلاص شوید و به‎جای آن، شما را به ندای درونی خودتان متصل می‎کند؛ به همان صدایی که شما را منحصربه‌فرد می‎کند و هدف و فراخوان زندگی‌تان است. وقتی این پیوند برقرار شد، شما راهنمایی برای تمامی تصمیم‌های بعدی شغلی خود خواهید داشت. این مطالب به شما نشان خواهد داد که آنچه اهمیت دارد پول یا تحصیلات نیست، بلکه مداومت و میل شما به یادگیری است. آنچه اهمیت دارد این است که شکست‎ها، اشتباهات و تضادها اغلب بهترین درس‎ها هستند و خلاقیت و استادی چطور از دل همین چیزهای در ظاهر منفی متجلی می‎شوند.

سه ماه بعدی به شما آموزش خواهد داد تا ماهیت سیاسی دنیای کاری را ببینید و متوجه شوید اینکه ظاهر را با واقعیت اشتباه بگیرید چقدر برایتان گران تمام می‎شود. مطالب سه‌ماهه دوم به شما کمک خواهد کرد تا تیپ‌های شخصیتی سمی را پیش از آنکه غرق گرداب هیجانی و عاطفی شوید، تشخیص دهید و یاد بگیرید چطور آگاهانه دست کنترل‎گر‎ها را از پشت ببندید.

سه ماه بعد تلاش خواهد کرد به شما نشان دهد نفوذ و متقاعدسازی چگونه کار می‌کند. منظور از نفوذ این است که ابتدا به خودتان فکر نکنید و هرآنچه در ذهنتان است به زبان نیاورید، بلکه ذهنیت طرف مقابل را بفهمید؛ طوری که آن‎ها فکر کنند شما منافع آن‎ها را به خودتان ترجیج داده‌اید. این سه ماه همچنین کمک می‎کند شما به یک استراتژیست برتر در زندگی تبدیل شوید و اگر مطالب این سه ماه را به‌شکلی مؤثر پیش ببرید اهدافتان را عمیقاً باور و آن‎ها را محقق خواهید کرد.

سرانجام سه‌ماهه پایانی شما را غرق اساسی‌ترین انگیزه‌هایی می‎کنند که بر رفتار انسانی ازجمله رفتارهای خودتان حاکم است. شما با تفکر درباره این‌که چه شخصیتی دارید و پذیرش و درک این موضوع که مانند هر فرد دیگری یک انسان جایزالخطا هستید، نه‌فقط به همدلی و پذیرش دیگر افراد می‎رسید، بلکه کلیدی برای تغییر الگوهای منفی خودتان خواهید یافت. این مطالب به شما نشان خواهد داد که با مواجهه با عمیق‌ترین ترس‌هایتان از فناپذیری و مرگ، می‎توانید از ماهیت و ذات حقیقتاً جذاب و شگفتی‌آفرین زندگی لذت ببرید و هرلحظه از باقی‌مانده عمرتان را برای جذب تعالی زندگی به کار بگیرید.

تمامی مطالب این کتاب از پنج کتاب دیگرم و بخشی از کتابی که در حال حاضر روی آن کار می‎کنم، یعنی هنر تعالی، از مصاحبه‌ها و صحبت‎هایم در طول سال‎ها و از پست‌های وبلاگ و سخنان یا مطالب آنلاینی است که نوشته‌ام، است. در پایان هر موضوع عنوان و فصل کتابی را که منبع آن موضوع است نوشته‌ام تا بتوانید در صورت تمایل، مطالعه بیشتر و عمیق‌تری راجع به آن مطلب داشته باشید. هر ماه یک عنوان و زیرموضوع خاص دارد و با یک نوشته کوتاه حدوداً چند صفحه‌ای شروع می‌شود. این نوشته‌ها ارتباط بین مفاهیم این کتاب را با تجربه‌های شخصی‌، سختی‌هایی که تحمل کرده‌ام و درس‌های واقعی که از دل آن تجربه‎ها و ناملایمات گرفته‎ام نشان می‎دهد.

این کتاب را می‎توانید به حالت انتخاب تصادفی بخوانید و هریک از مطالبی که دلتان می‎خواهد و با حال‌و‌هوایتان در آن لحظه خاص زندگی تناسب دارد انتخاب کنید. اما توصیه من این است که قوانین روزانه را از صفحه نخست تا صفحه آخر دقیق بخوانید و اجازه دهید کتاب به‌ترتیب تاریخ‌های میلادی هرآنچه دوست دارد در اختیارتان بگذارد. به‌این‌ترتیب شما در هر موضوعی عمیق خواهید شد، ذهنتان را پاک می‎کنید و عادت می‌کنید چطور همه‌چیز را آن‌طور که واقعاً هستند و نه آن‌طور که شما فکر می‎کنید، ببینید. بخشی از این عادت آن است که تا جایی که امکان دارد یادداشت بردارید و در یادداشت‌هایتان مطالب این کتاب را با تجربیات خودتان در گذشته و امروز مرتبط کنید. حتی بهتر است که برخی از رویه‎ها و مفاهیم این کتاب را تمرین کنید و در تجربه‎های واقعی به کار ببندید تا اثر آن را ببینید.

سرانجام قوانین روزانه را نوعی رمان تربیتی بدانید. رمان تربیتی که به زبان آلمانی بیلدونگسرمان[1] نامیده می‎شود به معنای رمانی برای «رشد» یا «یادگیری» است و ژانری ادبی است که در قرن هجدهم باب شد و تا به امروز رواج دارد. در این داستان‌ها شخصیت اصلی که اغلب جوان است زندگی‌ای پر از تصورات ساده‎لوحانه دارد. نویسنده شخصیت اصلی را به سفری رهنمون می‎شود که در طول این سفر آدم‌های شریر، بدطینت و احمق فراوانند. شخصیت اصلی به‎تدریج یاد می‌گیرد که خودش را از توهمات قبلی رها سازد و آنچه را دنیای واقعی به او یاد می‎دهد بپذیرد. پس از این، شخصیت‎های اصلی می‎فهمند که واقعیت بسیار جذاب‌تر و غنی‎تر از تمام فانتزی‎ها و تخیلاتی بود که خود آن‎ها تا قبل از این در سر داشتند. حالا شخصیت اصلی بابصیرت‌تر، رزم‌آورتر و حتی عاقل‎تر از سن‌و‌سال خودش شده است.

قوانین روزانه شما را در جایگاه شخصیت اصلی به سفری مشابه می‌برد و از سرزمین‌های پرخطر رد می‎کند و با تیپ‎های سمی رودررو می‎کند و به‌این‌ترتیب، دستتان را می‌گیرد تا از شر توهمات و برداشت‎های اشتباه خود رهایی یابید و در نبردهایی که در پیش دارید سرسخت‌تر ظاهر شوید؛ طوری که با بررسی مردم و دنیا در پرتوِ واقعی آن‌ها لذت و آرامش بیشتری بیابید.

[1]. رمان تربیتی یا بیلدونگسرمان در نقد ادبی به سنتی در رمان‌نویسی اروپایی اطلاق می‌شود که تمرکز داستان بر بلوغ و شکل‌گیری جهان عاطفی و ذهنی شخصیت اصلی داستان از دوره نوجوانی تا بزرگسالی و در تقابل با ارزش‌ها و هنجارهای جامعه باشد. ـ م.

فهرست

• مقدمه مترجم
• پیشگفتار
• ژانویه
• رسالت زندگی شما
• فوریه
• کارآموزی ایدئال
• مارس
• استادی در کار
• آوریل
• درباری تمام‌عیار
• می
• فریبکاران به‌اصطلاح بیزار از قدرت
• ژوئن
• هنری الهی
• ژوئیه
• شخصیت اغواگر
• آگوست
• استاد متقاعد کردن
• سپتامبر
• استراتژیست کلان‌نگر
• اکتبر
• خود هیجانی
• نوامبر
• انسان خردگرا
• دسامبر
• تعالی کیهانی