شاه کلید ثروت

من حدود نه سال از زندگی‌ام را برای به‌كارگیری نیرویی وقف كردم كه سرانجام شصت و پنج درصد از شنوایی طبیعی پسرم را به او بازگرداند. آن نیرو برای كمك‌كردن به او در هنگام ورود به دبستان، دبیرستان و كالج و نیز برای كسب‌ نمرات خوب ـ كه برابر با بهترین دانش‌آموزان و دانشجویان بود ـ كفایت می‌كرد. آن نیرو كافی بود تا پسرم را قادر سازد خودش را با زندگی سازگار كند و بدون احساس ناتوانی یا شرمساری (همچون بیشتر افراد ناشنوا كه از این موضوع رنج می‌برند) مثل یك فرد طبیعی و سالم زندگی كند.
اما این «معجزه» چگونه صورت گرفت؟ چه‌كسی یا چه‌چیزی باعث بروز آن شد و درون سر نوزادی بدون گوش، چه اتفاقی افتاد كه او را قادر ساخت به حد كافی توانایی شنیدن پیدا كند و همچون افراد دیگر بتواند زندگی خوب و رضایت‌بخشی داشته باشد؟
مشابه این پرسش‌ها را متخصص‌ گوش هم می‌پرسید. پاسخ این است: «بدون شك رهنمودها و دستورات روان‌شناختی‌ای كه پدر به ذهن نیمه‌هشیار و ناخودآگاه پسرش می‌داد، طبیعت را تحت‌تأثیر قرار داد تا نوعی سیستم عصبی ایجاد و ابداع كند كه باعث مرتبط‌شدن مغز با دیواره‌های داخلی جمجمه گردد و در نهایت پسر را قادر سازد به‌واسطه‌ی آنچه اكنون به «هدایت استخوانی» معروف است، شنوا شود و بشنود.»
امید است پس از خواندن این كتاب، ماهیت دقیق «معجزه» برایتان آشكار شود كه باعث شد شنوایی یك كودك ناشنوا به او بازگردانده شود و امیدواری در زندگی‌اش شكل بگیرد.