سرزمین پرتقال های غمگین

کتاب سرزمین پرتقال های غمگین اثر فاخر غسان کنفانی منتشر شد

ادامه مطلبShow less
109,900 تومان
ضمانت سلامت

تمام کتاب‌های انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید می‌شود و در بسته‌بندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال می‌شود تا هیچ‌نوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور دچار مشکل صفحه‌آرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.

مرجع:
70102
دوست داشتن3
اضافه به مقایسه0
افزودن به فهرست علاقه‌مندی‌ها
پیشنهاد کتاب‌های مشابه:
موردی یافت نشد
توضیحات

سرزمین پرتقال‌های غمگین، در داستان‌های مختلف خود، درد و رنج ملت فسلطین را از زوایای گوناگونی نشان می‌دهد. گویی می‌خواهد داستان، بازتابی از درد و رنج واقعی انسانی باشد. مجموعه داستان‌های کوتاه سرزمین پرتقال‌های غمگین دومین تلاش غسان کنفانی برای ایجاد چشم‌اندازی نوآورانه دربارة دورنمای فلسطین است که با واژگانش سعی در ترسیم آن دارد. دورنما با خاطره ارتباط دارد؛ گویی یک فلسطینی نمی‌تواند از خاطراتش در لحظات آشفتگی و تلخی‌ رها شود یا گویی این خاطره دروازه‌ای است که او با گذر از آن، به تنها راهِ ممکن برای رسیدن به ذاتش، دست می‌یابد.

 

برشی از داستان هیچ

پرستار بازویش را کشید و او را با خود همراه کرد. برای اولین‌بار، مرد احساس الفت کرد... از آن ‌لحظه‌ که ضربه‌ای محکم به پشتِ گردنش وارد شد. سپس ماشین ارتش او را به بیمارستان منتقل کرد، احساس راحتی می‌کرد چون لباس نظامی‌اش را از تنش درآورده بودند و درعوض لباس عجیبی به تنش کرده بودند... ولی تمایل نداشت حدس بزند، چه زمانی این اتفاق افتاد...

- دو نفر را کشتی...

- چه کسی؟

- تو... وقتی شلیک کردی... دو نفرشان را کشتی...

- غافلگیر شده‌ای؟ هنگامی‌که آدمی شلیک می‌کند، آن ‌گلوله به‌سوی هدفی شلیک شده است...

- ازعمد شلیک کردی؟

- اوووف! پس چه فکر می‌کردی؟

- فکر می‌کردم دلیلش فروپاشی روانی است.

-  چه فرقی می‌کند؟

- فرقش این است: شخصی که دچار فروپاشی روانی است، این کار را ازعمد نمی‌کند...

ناگهان مرزبان ایستاد و تارهای خانۀ عنکبوت پاره شدند و عنکبوت در جایش تکان خورد و کوشید تارهای پاره‌شده را ترمیم کند...

- آن‌ها فکر می‌کنند من ازعمد این کار را نکردم؟

- بله!

- خیر! عمدی بود.

- اگر چنین حرفی را به آن‌ها بزنی، زندانی‌ات می‌کنند. بهتر است جلوی زبانت را بگیری...

عنکبوت به‌طور جدی و دیوانه‌وار مشغول بود و در پیشانی مرزبان، ضجه سر داد. مرزبان خیال کرد چیزی نمانده نقش بر زمین بشود... دور بزرگی پیرامون خودش زد و سپس برگشت به همان ‌جایی که بود.

- چرا می‌خواهند بگویم عمدی نبوده؟

- چون عملی اشتباه است.

مرزبان محکم پا کوبید و پرستار خواست بازویش را بکشد ولی او خودش را کشید‌ و نپذیرفت. تارهای بیشتری از خانۀ عنکبوت پاره شدند.

- می‌خواهی چیزی به تو بگویم؟

- خیر! می‌خواهم همراه من بیایی... کل روز را از دست دادیم...

- پیش از آنکه چیزی به تو بگویم، راه نمی‌افتم.

- بسیار خُب! بگو!

- من دچار این فروپاشی روانی هستم؛ چون عمدی شلیک کردم، مگر نه؟!

- بله!

تارهای عنکبوت بیشتری پاره شدند و حشرة سیاه بیشتر و بیشتر ضجه زد و کوشید پارگی‌ها را ترمیم کند و مرد ادامه داد:

- آن‌ها دچار این چیز روانی مربوط به اعصاب و خطرناک نیستند؛ چون آن‌ها عمدی شلیک نمی‌کنند، مگر نه؟

- بله، چه می‌خواهی بگویی؟

- چه می‌خواهم بگویم؟! اوووف! هیچ... هیچ...

برشی از داستان سبز و سرخ

رودِ خون

در همان‌ لحظه اتفاقی افتاد که هیچ‌یک از انسان‌های فضولی که پیرامونِ میّت جمع شده بودند، پیش از آنکه ماشین نعش‌بر از راه برسد و او را به گورستان برای خاکسپاری یا سوزاندن حمل کند، متوجهش نشده بودند.

کسی متوجه نشده بود که در همان مکانی که پیشانی شهید بر آن افتاد، در حفرۀ دایره‌ای‌شکلی که سقوط آن را ایجاد کرده بود، طفلی کوچک متولد شد...

هیچ‌کس نمی‌داند که این اتفاق دقیقاً چطور افتاد، اکنون اکثریت می‌توانند بگویند که طفل کوچک، پس از اینکه خاکِ داغِ مرطوب، بالغش کرد، از پیشانی مرد چکید. بقیه می‌توانند بگویند که طفل در اصل، درونِ خاک بود و سقوط بیدارش کرد، ولی حقیقتِ باور‌پذیرتر این است که طفل از درونِ چشمان مرد چکید؛ مثلِ نوزادی که از رحم خارج شده، از درونِ چشمان مرد بیرون آمد. در چشمِ هر انسانی که مظلومانه توسط ظالمی کشته می‌شود، طفلی وجود دارد که در همان ‌لحظۀ مرگ مظلوم، متولد می‌شود. بااین‌حال، طفل خیلی زود می‌میرد، زیرا در این ‌سقوط، فاصلۀ چشم انسان تا زمین مسافت زیادی است که بنیۀ ناچیز طفل توان تحملش را ندارد. به‌هرحال طفل زنده ماند؛ چون درونِ شن شیرجه زده بود و همان‌جا زندگی کرد بی‌آنکه کسی متوجه او بشود و به‌طور مداوم، عمدی یا سهوی لگدمالش کنند.

او مخلوقی کوچک دارای ویژگی‌های بشری بود... صورتش زاویه‌دار بود و وقتی او را می‌دیدی، با خودت خیال می‌کردی که او مجسمه‌ای ساخته‌شده از سنگی سخت است که با اسکنه‌ای خشن تراشیده شده است. لبانش چنان محکم بر هم منطبق شده بودند که نتواند صحبت کند. پلک‌هایش به هم چسبیده بودند تا نبیند و مثل بند انگشتان بی‌بنیه و ضعیف بود. چهره‌ای سیاه مثل شب داشت، ولی با این تفاوت که قلبش مثل نور، سفید و روشن بود که تنها چیز سفید موجود در این جسم ضعیف و رنجور بود. هر شخص که او را می‌دید، می‌توانست متوجه شود که قلب او مثل منقار گنجشک کوچکی است که درون دنده‌های سیاه درهم‌فشرده‌اش دارد می‌تپد... جثه‌اش کوچک، محکم، متقارن و بدیع بود. دستانش ده انگشت داشت که هر انگشت دارای سه بند انگشت عین انسان بود و عضله‌های سینه‌اش مانند صدف سیاه روی دنده‌هایش فرورفته بود. رؤیاها و آرزوها و دردها و خاطراتش مثل هر آدم دیگری بود. با این تفاوت که بسیار کوچک بود و چشمانش بسته و لب‌هایش به هم گره زده شده بود، ولی او نفس می‌کشید. تپه‌های خاکی سراسر تنش را احاطه کرده بودند اما قادر نبودند او را بکُشند.

هیچ آدمی متوجه تولد او نشد و هیچ‌کس متوجه‌ شیرجۀ عمیقِ او درون شن مرطوب نشد.

هنگامی‌‌که نعش‌کش‌ها جسد مرد را به گورستان برای تدفین یا سوزاندن بردند، مردم متواری شدند و وزن مردم از روی تن و گردن طفل سیاه کوچک، کم شد. در آن‌ لحظه، طفل سیاه کوچک متوجه‌ تنهایی و بی‌کسی خود شد.

او نمی‌توانست بر پاهایش بایستد و راه برود و مسیر پیشِ‌رویش را طی کند، جز آنکه مانندِ کرم به‌سمت جلو بخزد... تویِ آن شن‌های متراکم پیرامون و بالای سرش او به‌صورتِ توقف‌ناپذیر و خستگی‌نا‌پذیر خزید.

ساعت پشتِ ساعت، روزی از پسِ روز، بدونِ راهنما، شن می‌خورد و شن تنفس می‌کند و شربت شن می‌نوشد. به‌سمت عقب، برنمی‌گردد. به بالای سرش نمی‌نگرد و سرش را به اطراف نمی‌چرخاند...

درحالی‌که مسیر تاریکش را درمی‌نوردید، گام‌های آدم‌های بالاسرش را که می‌رفتند و می‌آمدند حس می‌کرد. سپس احساس کرد که اگر بالا رفتن را تجربه کند، مثل سوسک‌ له خواهد شد...

صدای گام‌ها و خروشِ نهرها را هرلحظه، هر ساعت و هرروز می‌شنید.... پشت سر او، رود خون مانند شخصی که داشت او را دنبال می‌کرد، پشت سرش در حرکت بود. انگار که تقدیرش بود...

ادامه مطلبShow less
شناسنامه
70102

مشخصات

کد کتاب
70102
شابک
978-622-220-826-4
نام کتاب
سرزمین پرتقال های غمگین
نام اصلی
ارض البرتقال الحزین
نویسنده (ها)
غسان کنفانی
مترجم (ها)
مریم نفیسی راد
موضوع کتاب
داستان و رمان
قطع
رقعی
صفحات
96
تاریخ چاپ
سال 1402
نوبت چاپ
چاپ دوم
سال چاپ اول
1402
نظرات
بدون نظر
مشتریانی که این محصول را تهیه کرده‌اند، این موارد را نیز خریداری نموده‌اند:
باورش کنید (چگونه می توان از فردی که او را دست کم می گیرند ، به فردی توقف ناپذیر تبدیل شد) باورش کنید (چگونه می توان از فردی که او را دست کم می گیرند ، به فردی توقف ناپذیر تبدیل شد)
دوست داشتن
389,900 تومان
جیمی کرن لیما، یک کارآفرین امریکایی است که به عنوان یکی از ثروتمندترن زنان خودساخته در فهرست مجله فوربز قرار گرفته است.
دوست داشتن
سیستم کدگذاری حرکات چهره سیستم کدگذاری حرکات چهره
دوست داشتن
599,900 تومان
تا به امروز رشد هیجانی یکی از بزرگ‌ترین و پربارترین حوزه‌های تحقیقات روان‌شناسی بوده است. چندین دهه است که محققان جذب چگونگی پاسخ دادن، تشخیص دادن و تفسیر حالات هیجانی چهره شده‌اند. چهره‌ها دستۀ بسیار خاصی از محرک‌ها...
دوست داشتن
559,900 تومان
قانون موفقیت اولین و کامل ترین کتاب ناپلئون هیل استاد برجسته و نویسنده بزرگ کتاب های انگیزشی است. نسخه نفیس قانون موفقیت کتابی است برای همه ادوار، کتاب مرجع و راهنمایی که برای هر خانه ای ضروری است. 
دوست داشتن
229,900 تومان
در کتاب جرئت رویاپردازی نویسنده تجربهٔ خود را از همراهی و مطالعهٔ شیوهٔ زمام‌داری محمد بن راشد، حاکم دبی، به رشتهٔ تحریر در آورده است. 
دوست داشتن
599,900 تومان
پرفروشترین کتاب نمایشگاه کتاب ۱۳۹۷ تهران - 48 قانون قدرت پرفروش ترین کتاب برای کسانی است که خواهان قدرت هستند یا می خواهند خود را در برابر قدرت دیگران تجهیز کنند. با کمک این کتاب شارلاتان‌ها را می‌شناسیم و فریب آن‌ها...
دوست داشتن
269,900 تومان
این کتاب نشان می‌دهد؛ چگونه می‌توانید به سرعتی که هرگز در مورد آن فکر نمی‌کردید، به بیست درصد افرادی بپیوندید که هشتاد درصد درآمدها را کسب می‌کنند. آنتونی رابینز این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کند. 
دوست داشتن
229,900 تومان
ویراست دوم منتشر شد. کتابی از هاکان منگوچ نویسنده کتاب من نی هستم و دلت که پاک باشد. تقدیرانسان را رها نمیكند، لحظه به لحظه از نو نوشته میشود. لحظاتی میرسد كه كاری را كه گفته بودی انجام نمیدهم، انجام میدهی، چیزی را كه...
دوست داشتن
16 محصول دیگر در این دسته‌بندی:
283 گرم عشق 283 گرم عشق
دوست داشتن
459,900 تومان
اکرم خانم دردمندانه فقط نگاه کرد، ولی همایون به سمت کتی چرخید و با قاطعیت گفت: «هیچ‌وقت برا مردم بد نخواه کتی، هیچ‌وقت!» کتی زیرچشمی و عصبانی نگاهی به همایون کرد و گفت: «حالا ببینم خودت میری کی رو می‌گیری؟ آی بخندم من...
دوست داشتن
شام شوکران شام شوکران
دوست داشتن
499,900 تومان
چه شبهایی که خوابیدیم و خواب فرداهایی را دیدیم، که نیامدند. از چه روزهایی گذشتیم به بهای روزهایی که هرگز از راه نرسیدند... چقدر غصه خوردیم برای اندوه‌هایی که هرگز از راه نرسیدند و چقدر شادی کردیم برای لحظه‌هایی که...
دوست داشتن
389,900 تومان
در معمای لاینحل عشق گرفتار مانده‌ام. تو محبوب و مطلوبی، پیجیده در بلا و بدبختی. عاشقانه می‌خواهمت، تاب دوری‌ات را ندارم، اما مشکلاتت را چه کنم؟ نمی‌خواهم وصال محال شود. حتی اگر تقدیر برای من و تو خواب شیشه و سنگ دیده...
دوست داشتن
چراغ با هم بودن ما چراغ با هم بودن ما
ناموجود
دوست داشتن
34,000 تومان
کتاب شعر از خانم مهرنوش صفایی . کاش همه‌ی روزها، همه‌ی هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها، فقط یک لحظه بود… لحظه‌ی با هم بودن ما. کاش زندگی همیشه از جایی فراتر از قدم‌های ما، کاش زندگی از جایی آن طرف‌تر از به هم رسیدن ما… کاش...
دوست داشتن
339,900 تومان
هر آدمی در زندگی‌اش زخم‌های پنهانی دارد که اگر بر زبان بیاورد؛ مثلِ شعله‌ی آتش برافروخته می‌شوند. امّا این زخم‌ها ماهی‌های زهرخورده‌ای هستند که گیج و سردرگُم می‌لغزند، و تبدیل می‌شوند به استخوانی در گلو‍!
دوست داشتن
یدک یدک
دوست داشتن
499,900 تومان
ویلی دو سال از من بزرگ‌تر و وارث بود، درحالی‌که من یدک بودم. این صرفاً نحوه اشاره مطبوعات به ما نبود ــ اگرچه قطعاً چنین بود. مختصرگویی وارث و یدک، اغلب توسط پدر، مادر، پدربزرگ و حتی مادربزرگ استفاده می‌شد.
دوست داشتن

فهرست

کد QR

تنظیمات

اشتراک گذاری

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم