چگونه انسان های عادی می توانند کارهای غیرعادی انجام دهند
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
میدانم که نوشتن این کتاب برای من و شهرتی که به دست آوردهام، خطرناک خواهد بود. در جهان افراد خاصی وجود دارند - حتی در برخی از جوامع علمی - که ممکن است کار من را شبهعلم بنامند، خصوصاً پس از اینکه موج ماورایی شدن به راه بیفتد. در هنگام نوشتن این کتاب، نسبت به نظراتی که ممکن بود این منتقدان در مورد من و کتابم داشته باشند، بیشازحد نگران بودم. در روزهای ابتدایی کارم، همیشه با ذهنی پر از تردید مینوشتم و سعی میکردم طوری بنویسم که این افراد کار مرا تأیید کنند. در آن زمان فکر میکردم پذیرش آنها بسیار مهم است. اما یک روز، زمانی که در لندن در برابر تماشاگران بسیار زیادی ایستاده بودم، نظرم بهطورکلی تغییر کرد. در آن روز زنی که میکروفن را در دست گرفته بود، داستان غلبه بر بیماری خود را برای دیگران شرح میداد و میگفت که چگونه خود را با شیوههایی که در کتابهای دیگرم توضیح داده بودم، شفا داده است. در آن لحظه وظیفهای که داشتم برایم بهطور کامل روشن شد.
من دانستم که نظر آن افراد شکاک و دانشمندان انعطافناپذیری که سرسختانه به اعتقادات خود چسبیدهاند، اصلاً مهم نیست. مهم نیست که آنها چه چیزی بگویند یا از من و کارهای من خوششان بیاید یا خیر. وقتی چشمم روی این واقعیت باز شد، متوجه شدم که در تمام این مدت انرژی زیادی را هدر دادهام. من دیگر علاقهای به متقاعد کردن آن قشر خاص – بهویژه آنهایی که علاقه دارند فقط در مورد چیزهایی که به نظرشان طبیعی و عادی است، تحقیق کنند - دربارة پتانسیلهای انسانی نداشتم. من بهشدت مشتاق تحقیق در مورد هر چیزی، خارج از حالت عادی بودم و میخواستم به بررسی دنیای فوق طبیعی بپردازم. برای من کاملاً روشن شد که باید از تلاشهای بیهودة خود برای متقاعد کردن این بخش از جامعه دست بردارم و در عوض انرژی خود را صرف گفتن باورهایم به افرادی کنم که به چنین دنیایی اعتقاد دارند و به آنچه با آنها در میان میگذارم، گوش میدهند.
زمانی که توانستم این ایده را بهطور كامل بپذیرم و از هرگونه تلاش برای متقاعد کردن افراد شکاک دست بردارم، به آرامشى واقعی رسیدم. زمانی که به سخنان این بانوی مهربان در لندن گوش میدادم، میدانستم که وی راهبه، از اعضای هیئت علمی دانشگاه یا محقق نیست، میدانستم که تنها هدف وی در گفتن داستان زندگیاش به مخاطبان این است که به دیگران کمک کند تا بخشی از مشکلات خود را در او ببینند و بدانند که میتوانند از پس آنها برآیند. هر کدام از این شنوندگان، پس از شنیدن داستان شفای او میتوانستند باور کنند که برای آنها نیز امکانپذیر است که به چنین نتیجهای برسند. من در نقطهای از زندگی خود قرار گرفتهام که دیگر برایم مهم نیست دیگران در مورد من چه میگویند - بیتردید من بیعیب نیستم و نقصهای خود را دارم - اما اکنون بیش از هر زمان دیگری میدانم که میتوانم در زندگی مردم تفاوت ایجاد کنم. این را با فروتنی کامل میگویم. من سالهاست که در کسب اطلاعات علمی پیچیده و ساده کردن آنها برای مردم، بهطوریکه بتوانند از آنها برای بهتر کردن زندگی خود استفاده کنند، تلاش میکنم.
در حقیقت طی چهار سال گذشته، من و تیم پژوهشگرانم اقدامات گستردهای را برای بررسیهای علمی و تجزیهوتحلیل بدن انسان انجام دادهایم تا به جهانیان ثابت کنیم که مردم عادی میتوانند کارهایی ماورای عادی انجام دهند. حاصل خواندن این کتاب چیزی فراتر از رسیدن به شفاست؛ گرچه در طول آن داستانهایی از افرادی میخوانید که در میزان سلامتی خود تغییراتی اساسی ایجاد کرده و درواقع روند بیماری خود را معکوس کردهاند و همچنین ابزارهایی که باید بیاموزید تا شما نیز به همین نتیجه برسید. اما چنین دستاوردهایی در میان دانشآموزان ما، کسانی که این روش را آموختهاند، بسیار رایج است. مطالبی که قصد خواندن آن را در این کتاب دارید شباهتی با رویدادهای عادی ندارد و بیشتر جهانیان آن را مشاهده و درک نمیکنند. محتوای این کتاب مبتنی بر تکامل آموزهها و شیوههایی است که به دانشآموزان ما کمک کرده است تا توانایی تفکر عمیق را بیابند و به راز و رمز عرفان دست یابند. امیدوارم که این آموزهها پلی باشد که رابطة دنیای علم را با جهان عرفان هموار کند.
من این کتاب را به این امید نوشتهام تا آنچه را همیشه از نظرم ممکن بوده است، برای دیگران نیز قابل فهم کنم. میخواستم به جهانیان نشان دهم که ما میتوانیم زندگی بهتری برای خود خلق کنیم. میخواستم همه بدانند که ما موجوداتی خطی نیستیم که ناچار باشیم یک زندگی خطی را دنبال کنیم، بلکه موجوداتی چندبعدی هستیم و زندگیمان نیز میتواند چندبعدی باشد. امیدوارم خواندن اینکتاب به شما کمک کند تا دریابید تمامی امکانات آناتومیک، شیمیایی و فیزیولوژیکی مورد نیاز را در اختیار دارید تا بتوانید به موجودی ماورایی که در درونتان نهفته و در انتظار خودنمایی است، بدل شوید.
در حقیقت پیش از این دوست نداشتم در مورد این بخش از وجود انسان حرف بزنم، چون میترسیدم در تقابل با باورهای شخصی مخاطبانم قرار گیرم، اما مدت زیادی بود که میخواستم این کتاب را بنویسم. میتوانم با افتخار بگویم که در طول عمر خویش، تجربههای عرفانی غنیای را از سر گذراندهام که مرا برای همیشه تغییر داده است. این رویدادهای درونی موجب شده است تا من به شخصیت کنونی خود دست یابم. من با نوشتن این کتاب قصد دارم گوشهای از آزمایشها و بررسیهایی را که در کارگاههای پیشرفتهمان در سراسر دنیا انجام دادهایم، به شما نشان دهم. در این بررسیها، ما تعداد زیادی از دانشآموزان را در اختیار داشتهایم که توانستهاند با آموختن آموزههایی که در اختیارشان قرار دادهایم، ارتقای قابل توجهی در میزان سلامتی خود به وجود آورند. من پیشرفت آنها را مشاهده میکردم و میدانستم که این افراد قدرت آن را یافتهاند تا در حین مراقبه سیستم بیولوژیک خود را تغییر دهند.
ما هزاران هزار اسکن مغزی در اختیار داریم که نشان میدهد این تغییرات فقط تصورات ذهنی ما نیستند، بلکه بهراستی تغییراتی در مغز این افراد به وجود آمده است. تعداد زیادی از این افراد فقط در ظرف چهار روز توانستند این تغییرات را در خود ایجاد کنند. دانشمندان ما از این افراد، پیش از مراقبه و پس از آن، حتی گاه در حین مراقبه اسکنهای مغزی گرفته و این تغییرات را ثبت کردهاند. این تغییرات آنچنان شگفتانگیز بودند که مشاهدة آنها نهتنها مرا تحت تأثیر قرار داده بود، بلکه مرا مبهوت کرده بود.
مغز شاگردان ما پس از تمرینهایی که انجام میدادند و شما نیز آنها را در این کتاب خواهید آموخت، بسیار هماهنگتر و منسجمتر عمل میکرد. بالا رفتن میزان نظم سیستم عصبی به این افراد کمک میکرد تصویری واضحتر از آیندهای که آرزو دارند، در اختیار داشته باشند. باید بدانید که وقتی مغز بهدرستی کار میکند، افراد هم عملکرد درستی خواهند داشت. من در طول این کتاب، نتایج علمیای را که به دست آوردهام، برایتان توضیح خواهم داد تا بدانید این تغییرات در مغز افراد چگونه فقط طی چند روز به وجود آمده است و به این باور خواهید رسید که شما نیز میتوانید به همین نتایج دست یابید.
در اواخر سال ۲۰۱۳، اتفاق عجیبی رخ داد. اسکنهای مغزی شاگردان ما دانشمندان و متخصصان عصبشناسی را که در برنامههای ما حضور مییافتند تا صحت کارهایمان را بررسی کنند، حیرتزده کرد. حجم بالای انرژی مغزیای که ما در حین مراقبة شاگردانمان ثبت میکردیم، تاکنون در هیچ اسکنی ثبت نشده بود. این تنها باری نبود که چنین اتفاقی افتاد و پس از آن ما بارها چنین پدیدهای را مشاهده کردیم.
وقتی با کسانی که در این برنامة مراقبه شرکت کرده بودند مصاحبه کردیم، آنها به ما گفتند تجربهای که در طول مراقبه داشتهاند برایشان بسیار واقعی و عرفانی بوده است و نهتنها تغییری شگرف در جهانبینی آنان ایجاد کرده، بلکه سلامتیشان را نیز تا میزان زیادی بهبود بخشیده است. هنگامیکه با آنها سخن میگفتم، میدانستم که این افراد در زمان مراقبه، تجربههای درونی و عرفانیای را از سر گذراندهاند که برایشان از تمام تجربههایی که در دنیای بیرونیشان رخ میدهد، واقعیتر است و ما داشتیم این تجربههای ذهنی را به صورت علمی و تجربی ثبت میکردیم.
البته اکنون دیگر چنین رویدادهایی برای ما عادی شده است و اغلب میتوانیم بر اساس نشانههای خاصی که طی این سالها آنها را شناختهایم، پیشبینی کنیم که این حجم بالا از انرژی مغزی چه زمانی به وجود خواهد آمد. در طول این کتاب قصد دارم معنای تجربة سفر بین ابعادی را برایتان روشن کنم و در کنار آن، از نظر علمی، بیولوژیکی و شیمیایی نشان دهم که اندامهای بدن، سیستمها و انتقالدهندههای عصبی چگونه این اتفاق را ممکن میسازند. امیدوارم این اطلاعات برایتان تصویری از مسیری بسازد که بتوانید در آن قدم بگذارید و چنین تجربههایی برای خود خلق کنید.
ما همچنین تغییرات عجیب و شگفتآوری را در میزان ضربان قلب طی مراقبة شاگردانمان ثبت کردهایم. ما بر اساس اطلاعاتی که از نوارهای قلبی به دست آوردهایم، میدانیم که این افراد چه زمانی قلب خود را گشوده و احساسات والایی مانند شکرگزاری، انگیزه، لذت، مهربانی، ستایش و دلسوزی را در خود ایجاد کردهاند. این احساسات باعث میشود قلب با آهنگ منظمتری ضربان داشته باشد و این به معنای به دست آوردن احساس آرامش، توازن و تعادل است. ما اکنون بهخوبی میدانیم آنچه وضعیت بیولوژیک فردی را تغییر میدهد و او را طوری توانمند میسازد که از زیستن در گذشته، به زندگی در آینده برسد، داشتن افکاری روشن (مغز هماهنگ) و احساساتی متعالی (قلب هماهنگ) است. علاوهبراین، تحقیقات ما نشان میدهد افکار و احساسات میتوانند بر ماده تأثیر بگذارند و ترکیب ذهن و بدن است که واقعیت را میسازد.
اگر میخواهید بهراستی به آیندهای باور داشته باشید که آن را از ته دل آرزو میکنید، باید کاری کنید تا راه رسیدن به آن را فعال سازید، اصلاً چرا با تمرین کاری نکنیم که رسیدن به این باور برایمان به نوعی مهارت تبدیل شود؟
بر اساس چنین باوری بود که ما همکاری با انستیتویهارتمث را آغاز کردیم. این انستیتو که در کالیفرنیا قرار دارد، از گروهی از بهترین متخصصان قلب تشکیل شده است. این افراد به ما کمک کردند تا واکنش قلب در هزاران نفر از شرکتکنندگان خود را اندازهگیری کنیم. ما مشتاقانه آرزو داشتیم شاگردانمان بتوانند بدون توجه به شرایط بیرونی، به تنظیم حالت درونی خود بپردازند، بهطوریکه بدانند چه زمانی در حالت هماهنگی قلب قرار دارند و در چه اوقاتی از آن دورند. بهبیاندیگر، ما با اندازهگیری این تغییرات درونی میتوانستیم به فرد بگوییم که توانسته است قلب خود را با الگویی هماهنگتر به تپش درآورد، در مسیر درستی قرار دارد و باید دقیقاً همان کاری را ادامه دهد که انجام داده است یا برعکس، میتوانستیم دریابیم هیچ تغییر بیولوژیکیای در آنها ایجاد نشده است و لازم است تا دستورالعملهای مناسبی را به آنها بدهیم تا در این فرایند موفق شوند.
زمانی که ببینیم توانستهایم فکر یا احساساتی را در درون خود تغییر دهیم و این کار موجب تغییراتی در دنیای بیرون ما شده است، هنگامیکه دریابیم این کار میتواند زندگی بهتری را برایمان بسازد، میتوانیم با اطمینان به این کار ادامه دهیم. تکرار این رفتار، عادات سازنده را در ما شکل خواهد داد. من با معرفی کسانی که توانستهاند به چنین پیروزیای دست یابند، به شما نشان میدهم که چه قدرتی در درونتان نهفته است.
شاگردان ما آموختهاند که چگونه باید بر سیستم عصبی خودکار خود تأثیر بگذارند، طوریکه این سیستم تمام عملکردهای بدنی را به صورت خودکار به بهترین شکل تنظیم و سلامتی و توازن ما را حفظ کند و ما بتوانیم انرژی خود را برای ساختن زندگی بهتر صرف کنیم. اگر بدانید که چگونه باید بر این سیستم تسلط یافت، نهتنها میتوانید سلامتی خود را بهبود بخشید، بلکه میتوانید رفتارها، باورها و عادات مخرب و محدودکنندة خود را نیز تغییر دهید و به بهترین شکل ممکن زندگی کنید. من بخشی از نتایجی را که طی این سالها در این مورد به دست آوردهایم در این کتاب در اختیارتان قرار خواهم داد.
ما همچنین به شاگردان خود آموختهایم وقتی قلب خود را منسجم و هماهنگ کنند، قلبشان نوعی میدان مغناطیسی قابل اندازهگیری ایجاد میکند که در خارج از بدن نیز قابل دسترسی است. این میدان مغناطیسی نوعی انرژی است و این انرژی مانند تمام انواع انرژیها دارای امواج است و امواج حاوی اطلاعاتاند. اطلاعاتی که روی این امواج قرار گرفته است میتواند قصد یا فکری باشد که بتواند بر قلب شخص دیگری، در جایی دیگر تأثیر بگذارد، بهطوریکه آن فرد نیز به همان شکل حس کند و بیندیشد. بدینترتیب این فرد نیز همان امواجی را ایجاد و ساطع میکند که شما به وی بخشیدهاید. این کار یک همحسی و تولید امواج یکسان را به وجود خواهد آورد. در ادامه به شما نشان خواهم داد که چگونه افرادی که در یک اتاق نشستهاند میتوانند بر افراد دیگری که در همان اتاق، اما دورتر از آنها نشستهاند تأثیر بگذارند و کاری کنندکه در این افراد نیز هماهنگی قلبی ایجاد شود. شواهدی که ما به دست آوردهایم بهروشنی نشان میدهد که میدانی نامرئی از جنس نور و امواج حاوی اطلاعات ما را احاطه کرده است. این امواج بر ما و دیگران تأثیر میگذارند.
با باور به این نکته، میتوان تصور کرد که اگر همة ما همزمان به آیندهای بهتر و روشنتر بیندیشیم، میتوانیم جهان را تغییر دهیم. این دقیقاً همان کاری است که گروه ما، بهعنوان کسانی که دوست دارند آیندهای بهتر را برای سیارهای که در آن زندگی میکنیم، انسانها و تمام موجودات ساکن زمین بسازند، انجام میدهد. برای این منظور، ما برنامة هماهنگی را ایجاد و دنبال میکنیم. در این برنامه، هزاران نفر در یک زمان مشخص و در یک روز مشخص گرد هم میآیند تا امواج انرژی را در این سیاره و تمام ساکنان آن بالاتر ببرند. به نظر غیرممکن میرسد؟ اصلاً اینطور نیست. بیش از بیستوسه بررسی معتبر و پنجاه گردهمایی صلحطلبانه نشان داده است که اجتماعاتی از این دست که بهمنظور اتحاد انرژی و آرزو برای داشتن دنیایی بهتر تشکیل میشود، میتواند میزان خشونت، جرم و جنایت، جنگ و تصادفات رانندگی را کاهش دهد و همزمان موجب بهتر شدن شرایط اقتصادی شود. هدف من این است که به صورت علمی نشان دهم شما نیز میتوانید در بهتر ساختن دنیا سهیم شوید.
ما میزان انرژی در اتاقی را که گردهمایی شاگردانمان در آن تشکیل میشد نیز در حین برگزاری برنامهها اندازهگیری کرده و شاهد بودیم زمانی که بین 550 تا 1500 نفر گرد هم میآیند و با هماهنگ کردن افکار و احساساتشان انرژی خود را بالا میبرند، تا چه اندازه میزان انرژی در اتاق تغییر مییابد. این تغییرات شگرف در میزان انرژی، بارها وبارها ما را به حیرت و شگفتی وا داشت.
ما همچنین میدان نامرئی انرژی را در پیرامون بدن هزاران شاگرد ارزیابی کردیم تا دریابیم آیا افراد میتوانند میدان مغناطیسی پیرامون بدن خود را قویتر کنند یا خیر. ما میدانستیم که همه چیز در دنیای مادی از خود امواجی از انرژی و اطلاعات ساطع میکند، ازجمله خود شما! هنگامیکه میزان بالایی از هورمونهای ناشی از استرس در بدن شما ترشح میشود (هورمونهایی مانند آدرنالین) و ازاینرو در شرایط حفظ بقا قرار گرفتهاید، ناچار خواهید بود تا از انرژی موجود در این میدان انرژی استفاده کنید و آن را به مواد شیمیاییای که بدنتان بدان نیاز دارد بدل کنید و به همین دلیل میزان انرژی در میدان مغناطیسی اطرافتان کوچک و کوچکتر میشود. ما تجهیزات بسیار پیشرفتهای را کشف کردیم که میتوانست میزان انرژی فوتون (ذرات تشکیلدهندة نور) را اندازهگیری کند تا بدانیم آیا افراد میدان انرژی اطراف خود را افزایش میدهند یا آن را ضعیفتر میکنند.
وقتی نور بیشتری تابیده شود، انرژی بیشتری وجود دارد و هرچه میزان انرژی بالاتر باشد، نیروی زندگی بیشتری هم هست. زمانی که فردی در پیرامون بدن خود، نور و اطلاعات کمتری داشته باشد، نشاندهندة این است که وجود او بیشتر از ماده تشکیل شده است و ازاینرو انرژی زندگی کمتری در اختیار دارد. تحقیقات گسترده نشان میدهد ارتباط و تعاملات بین سلولها و سیستمهای مختلف بدن فقط از طریق واکنشهای شیمیایی که ما پیش از این آنها را شناختهایم، برقرار نمیشود، بلکه تمام اجزای سلولی در بدن ما، با کمک یک میدان انرژی (نور) با هم در ارتباطاند. زمانی که یک میدان انرژی هماهنگ (نور) حامل یک پیام (اطلاعات) در محیط درون و پیرامون سلول تشکیل میشود، این انرژی میتواند به سایر سلولها و سیستمهای بیولوژیکی دستور دهد و پیام خود را به آنها دیکته کند. ما توانستیم میزان انرژی حیاتیای را که بهواسطة مراقبه در بدن شاگردان ایجاد و ساطع میشد، اندازهگیری کنیم و من در طول این کتاب به شما نشان خواهم داد که این افراد فقط ظرف چهار روز و حتی کمتر، چه تغییرات شگرفی را در خود ایجاد کردهاند.
به جز قلبتان، مراکز دیگری هم در بدنتان وجود دارد که آنها نیز تحت کنترل سیستم عصبی خودکار قرار دارند. من آنها را مراکز انرژی میخوانم. هر یک از این مراکز، امواج مخصوص خود و ازاینرو، هدف و پیام خاص خود، غدد خاص خود، هورمونهای خاص خود، وضعیت شیمیایی خاص خود و آگاهی خاص خود را دارد. شما میتوانید بر این مراکز تأثیر بگذارید تا عملکرد متوازنتر و یکپارچهتری داشته باشند، اما برای این منظور باید ابتدا امواج مغزی خود را تغییر دهید تا بتوانید وارد سیستم عامل ناخودآگاه خود شوید. درواقع هدف این است که بتوانید از شرایط امواج بتای مغز (که در آن مغز بهطور دائم در حال تجزیهوتحلیل و توجه به دنیای پیرامون است) به شرایط امواج آلفای مغز (که در آن میتوانید توجه خود را متمرکز به دنیای درون کنید) برسید. اگر بتوانید بهطور آگاهانه امواج مغزی خود را کندتر کنید، خواهید توانست بهراحتی سیستم عصبی خودکار خود را از نو برنامهریزی کنید. شاگردانی که تمرینات مراقبة گوناگونی را که به آنها آموختهام انجام دادهاند، طی سالهایی که تمرین کردهاند، یاد گرفتهاند که چگونه امواج مغزی خود را تغییر دهند و به همان اندازه دریافتهاند که چگونه این توانایی را در خود ایجاد کنند که با تمرکز، به اندازهای در لحظه حضور داشته و به درون خود متمرکز باشند که تغییرات قابل اندازهگیری در امواج مغزی خود به وجود آورند. ما دستگاهی را کشف کردهایم که میتواند این تغییرات را اندازهگیری کند. در این کتاب قصد دارم بخشی از این تحقیقات را با شما در میان بگذارم.
ما همچنین توانستهایم چندین نشانگر بیولوژیکی مختلف را در رابطه با تغییرات ظاهری ژن (علم شناخت این دست فرایندها را اپیژنتیک نامیدهاند) اندازهگیری کنیم. با خواندن این کتاب درخواهید یافت که شما محکوم ژنهایی که به ارث بردهاید نیستید و بهبیاندیگر، ژنهای شما قابل تغییرند؛ البته تنها به شرطی که فکر، احساسات و رفتارتان را تغییر دهید. شرکتکنندگان در برنامههای آموزشی ما میپذیرند زندگی روزمرة خود را به مدت چهار تا پنج روز ترک کنند و در جایی زندگی کنند که خود سابقشان را به یادشان نیاورد. آنها خود را از آشنایان، دارایی، روزمرگیها و مکانهایی که عادت داشتهاند زمان خود را در آنجا بگذرانند، جدا میکنند و با استفاده از چهار نوع مراقبة مختلف (راه رفتن، نشستن، ایستادن و دراز کشیدن) شرایط درونی خود را تغییر میدهند. آنها در هر شکل از این مراقبهها میآموزند که چگونه فرد دیگری باشند.
ما اطمینان داریم که این تغییرات حقیقت دارد، زیرا تحقیقات ما تغییرات قابل توجهی را در شکل ژنتیکی شاگردانمان نشان داده است، بهطوریکه حتی میزان سلامتی آنان نیز به شکل شگرفی دستخوش تغییر شده است. اگر به فردی نتایج ملموس و قابل اندازهگیریای نشان دهیم که ثابت کند بهراستی توانسته است انتقالدهندههای عصبی، هورمونها، ژنها، پروتئینها و آنزیمهای خود را فقط با تغییر نحوة فکر کردن تغییر دهد، بیتردید وی با اطمینان بیشتری خواهد توانست تلاش کند و به خود ثابت کند بدنش در حال تغییر است.
در طول این کتاب، هم ایدههایی که تحقیقات خود را برای ثابت کردنشان انجام دادهایم، برایتان توضیح خواهم داد و هم قدمبهقدم در این فرایند قرار خواهید گرفت و همزمان حقایق علمی نهفته در این کار را برایتان روشن خواهم کرد. از همان ابتدا درخواهید یافت که اطلاعات دقیق و زیادی کسب کردهاید، اما نگران نباشید، در فصلهای مختلف مفاهیم کلیدی را بار دیگر مرور خواهیم کرد. من این کار را بهعمد انجام میدهم تا آنچه را در فصول پیشین آموختهاید بار دیگر برایتان یادآوری کنم، با این کار در همان لحظه درک عمیقتر و روشنتری از مطلب به دست خواهید آورد. گاه به خاطر سپردن مطالبی که مطرح میکنم میتواند برایتان دشوار باشد. من سالهاست که این مطالب را به مخاطبینم آموزش میدهم و میدانم که این مطالب، جدید و زیاد است و ازاینرو میدانم که باید آموختههایتان را به شما یادآوری کنم تا مجبور نباشید بارها به فصول پیشین بازگردید و دنبال اطلاعات مورد نیازتان بگردید. هرچند هر بار که لازم باشد میتوانید فصلهای پیشین را مرور کنید، زیرا تمام این اطلاعات شما را برای تحول شخصیتان آماده میکند و هر قدر بر این مطالب مسلطتر باشید، راحتتر خواهید توانست از پس تمرینات مراقبه در پایان فصلها برآیید و بتوانید از آنها برای به دست آوردن تجربههای ناب و تحولبرانگیز استفاده کنید.
مشخصات
- کد کتاب
- 60124
- شابک
- 978-622-220-556-0
- نام کتاب
- ماورای طبیعی شدن
- نام اصلی
- Becoming Supernatural
- نویسنده (ها)
- دکتر جو دیسپنزا
- مترجم (ها)
- فریبا جعفری نمینی
- موضوع کتاب
- سلامت
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 458
- تاریخ چاپ
- سال 1402
- نوبت چاپ
- چاپ ششم
- سال چاپ اول
- 1399