ما در دنیای سخت و دشواری زندگی می‌کنیم و دراین‌باره هیچ شکی وجود ندارد. من مطمئنم شما هم دربارة سؤال‌های زیر که به‌نظر می‌رسد در ذهن تمامی افراد وجود دارد، فکر کرده‌اید:
چطور می‌توانیم از زندگی‌مان در دنیایی لذت ببریم که به‌طور فزاینده‌ای با مبارزه و کشمش احاطه شده است؟
چطور از «تلاش» دست برداریم و از کاری که انجام می‌دهیم خوشی و لذت و ارزش را کسب کنیم؟
چطور می‌توانیم آرامش و صفا را به زندگی روزانه‌مان بیاوریم، وقتی پیوسته می‌خواهیم سرمان را به دیوار بکوبیم؟
چطور می‌توانیم از نگرانی دست برداریم، وقتی به نظر می‌آید چیزهای زیادی تهدیدمان می‌کند؟
واقعاً سؤال‌های چالش‌برانگیزی هستند! زمانی که در نقش نویسنده، رهبر کارگاه و سخنران عمومی به سراسر جهان سفر می‌کنم، تحت‌تأثیر نبرد با زندگی قرار دارم که به نظر می‌رسد بسیاری از ما در حال این نبرد هستیم. حتی در نبود «جنگ»، وقتی همة کارها خوب پیش می‌روند، این جنگ ادامه دارد. ما نگرانیم، فکرمان مشغول است و بی‌نهایت تلاش می‌کنیم تا همه‌کس و همه‌چیز را در اطرافمان کنترل کنیم؛ نه‌تنها سعی می‌کنیم حال و آینده را کنترل کنیم، بلکه ذهنمان به‌طور بیهوده‌ای دنبال راه‌هایی برای بازسازی گذشته است!
آرزو می‌کنیم آرام‌تر باشیم، بیشتر امور را تحت کنترل داشته باشیم و دربارة زندگی هیجان‌زده باشیم، اما احتمال این موضوع به نظر می‌رسد همانند یک رویای گمشده است. خوشی و لذت زندگی رفته است. عشق زندگی، کم شده است. چیزی بسیار خراب و اشتباه است. اما آن چیز چیست؟
با مشاهدة آنچه در دنیای امروزمان اتفاق می‌افتد، ممکن است شخص فکر کند که بیشتر بی‌قراری، ناآرامی و آشوب ما از اقتصاد بد، گسترش جرم و جنایت، بیماری‌های لاعلاج، فجایع محیطی و در سطحی شخصی‌تر، مشکل در روابط، کمبود پول، نبود رضایت کاری، نبود مسئولیت‌های خانوادگی و چیزهایی از این قبیل ناشی میشود. منطقی به‌نظر می‌رسد که تمام این خبرهای بد، ریشة نگرانی، خشم و یأس و ناامیدی ماست و مطمئناً چیزی برای سرزنش کردن به ما ارائه می‌دهد! آیا هنوز این شرایط بالقوه نابوده‌کنندة روح، علت واقعی ستیز دائمی ما با زندگی به حساب می‌آید؟ آنها مطمئناً چالش عظیمی را به ما ارائه می‌دهند، اما لازم است به این موضوع نگاهی عمیق‌تر داشته باشیم. نمی‌خواهم خانه‌ای که در یک طوفان از بین رفته است یا بیماری در خانواده یا فقر یا فشار و استرس کسب معاش را دست کم بگیرم. اما اگر شما هم مثل من، به مردم نگاه می‌کنید، به تفاوتی کنجکاوی‌برانگیز در برخورد مردم با موقعیت‌های ویرانگر، توجه کرده‌اید. بعضی‌ها با یأس و ناامیدی واکنش نشان می‌دهند و بعضی با متانت و آرامش. چه چیزی باعث این اختلاف گیج‌کننده میشود؟ بعد از تحقیقات بسیار و تجربیات شخصی‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام آن‌هایی که با زندگی با آرامش و متانت برخورد میکنند تا با ستیز و جنگجویی، فراسوی این اخبار بد را دیده‌اند و در هنر «رقصیدن با زندگی» مهارت کسب کرده‌اند و از نظر من...
رقصیدن با زندگی حرکت به طرف جریان تجربیاتمان است، خوب یا بد، با احساس هماهنگی، اعتماد، تشکر و قدردانی و عشق.
شاید فکر کنید با جاری شدن همراه خوبی‌ها، مشکل دارم! چطور می‌توانم حتی یاد بگیرم با چیزهای بد جاری شوم؟ به جایگاه درست آمده‌اید!
من نوشتم «بترسید، ولی به هرصورت کارتان را انجام دهید» کمکتان می‌کند در رویارویی با ترس‌ها‌یتان قدرتمندتر باشید. روشن است کنترل ترس‌هایمان، بخش اصلی و اساسی تابلوی زندگی ماست. کتابی که در دست دارید نیز نوشته شده است تا شما را در رابطه با این بخش مهم تابلوی عظیم زندگی یاری دهد – فشار هرروزة زندگی را کم کنید و لذت و خوشی و صلح و آرامش و تشکر و قدردانی بیشتر را به زندگی‌تان بیاورید.
آن‌هایی که با کار من آشنا هستند، می‌دانند آنچه تدریس می‌کنم تا حد زیادی از سفرهایم نشئت میگیرد. این کتاب نیز از این موضوع مستثنا نیست. بعد از، نابودی ترس و ایجاد زندگی‌ام که در هر سطحی، واقعاً شگفت‌انگیز بود، تقلا و ستیزی برای ادامه دادن در وجودم داشتم که جلوی حرکت مرا می‌گرفت؟! این حس کشمکش درونی آنجا بود، چه تجربه‌های خارجی‌ام خوب بودند، چه بد! جست‌وجویم در رابطه با دلایلی که چرا این کشمکش و تلاش وجود داشت به دیدگاه‌های بسیار جالبی منجر شد، در رابطه با آنچه زندگی را سخت‌تر و آنچه زندگی را آسان‌تر می‌سازد. این کتاب روشی است که با آن داشته‌هایم را با شما به اشتراک می‌گذارم.
پیشنهاد می‌کنم یک‌بار این کتاب را تا انتها بخوانید. سپس به ابتدای کتاب برگردید و گام‌به‌گام، مفاهیم و تمرین‌ها را با زندگی روزمره‌تان پیوند بزنید. همیشه این کتاب را جایی در دسترس قرار دهید. من نامه‌هایی از طرف افرادی دریافت کرده‌ام که کتاب بترسید، ولی به‌هرحال آن کار را انجام دهید را خوانده‌اند، افرادی که به من می‌گویند وقتی ترس قدیمی آرام‌آرام به سراغشان می‌آید، می‌توانند هر صفحة کتاب را باز کنند و نیرو و قدرتی را که لازم دارند، پیدا کنند. همانند کتاب از ستیزه و مبارزه دست بردار و همراه زندگی شو! که هم‌اکنون در دستان شماست. وقتی زندگی خسته‌کننده و سخت به نظر می‌رسد، می‌توانید هر صفحة کتاب را باز کنید و آرامش و سبکی مدنظرتان را بیابید. گاهی اوقات یک تذکر و یادآوری ملایم در رابطه با اینکه زندگی واقعاً چیست، می‌تواند تفاوت بسیاری ایجاد کند.
من در رابطه با مطلب همراه شدن با زندگی، راه طولانی‌ای را طی کرده‌ام و شگفت‌زده هستم که علل ناراحتی ما در زندگی، چه کوچک و چه بزرگ، مشخص است. مثلی قدیمی به یادم آمد: «جاده صاف و هموار است، چرا جلوی پایتان سنگ پرتاب می‌کنید؟»
همة ما سنگ‌هایی جلوی پایمان پرتاب می‌کنیم. من آموخته‌ام و مطمئنم که حرکت روی سنگ‌ها، کار خیلی سختی است. پس بیایید دست به کار شویم و برای زندگی آرام‌تر، لذت‌بخش‌تر و همراه با وفور و فراوانی بیشتر، آشغال‌ها و خرده‌ریزها را از سر راهمان برداریم و پاک کنیم.
