ناجی خودت باش

بارها و بارها یک اشتباه را تکرار می‌‌کنید. مشکلات رفته‌‌رفته بزرگ و بزرگ‌‌تر شده، تا اینکه مانند پیله‌‌های درهم‌تنیده‌‌شده شما را احاطه می‌‌کنند. اینجاست که در چرخۀ معیوب زندگی گرفتار می‌‌شوید. این داستان زندگی بشر است. تا نفس در جریان است، اتفاقات به قوت خود باقی هستند و مانند نوسانات قلب در جریان‌‌اند. به‌‌راستی چه باید کرد؟ آیا باید تا آخرین لحظات عمر، ذهن را درگیر رخدادهای جورواجورکرد؟ قوانین زندگی چراغ راه شما هستند! این اصول هرکدام به‌‌تنهایی قادرند گره‌‌های کور زندگی را بگشایند.

هنگامی‌‌که بدانید کدام قانون را در چه مکانی و در چه زمانی به کار ببندید، تمام راه را رفته‌‌اید. اجرای این قوانین شما را از سرگردانی نجات می‌‌دهند.

فیلم راز را دیده بودم، اما نمی‌‌توانستم مانند بازیگران این فیلم به آرزوهایم برسم. هرچقدر به خواسته‌‌هایم فکر می‌‌کردم، کشش و جذبی نداشتم. تا اینکه به‌‌صورت عملی و با تجربه‌‌هایی که به‌‌دست آوردم، پی به حقیقت آن بردم. چیزی که در این قانون، مهم نمی‌‌دانستم، «احساس» بود. درست شنیدید: «احساس»! باید به افکارم جهت می‌‌دادم تا بتوانم جذب کنم. کم‌‌کم فهمیدم احساس، یکی از بازوهای موفقیت است و بازوی دیگرش، عملکرد است، اما احساس مهم‌‌تر است.

وقایع زندگی را مانند هدایایی دربسته بدانید که هرروز به شما داده می‌‌شوند. آن‌‌ها را می‌‌گشایید و با یک اتفاق جدید روبه‌‌رو می‌‌شوید که برای پیشرفت‌‌تان ضروری است. هرروز یک پله بالاتر و یک هدیۀ ارزنده‌‌تر تا رسیدن به اوج است. اولین گامی که برمی‌‌دارید، مهم‌‌ترین نقطة حرکت شماست. یک شروع خوب، پایانی خوب دارد. «م» مشکلات را بردارید و آن‌‌ها را تبدیل به شکلات کنید.

به رؤیاهایتان رنگ واقعیت ببخشید و آن‌‌ها را تبدیل به اهدافی دقیق و روشن کنید. از مدار آرزوهایتان فاصله نگیرید؛ زیرا آن‌‌ها در فکر شما بوده و مختص شما هستند. با برنامه‌‌ریزی‌‌های اصولی و منظمی که در این کتاب به رشتة تحریر درآورده‌‌ام، می‌‌توانید به مرور زمان به آنچه می‌‌خواهید، دست یابید.