منتشر شد
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
منتشر شد
این کتاب در مورد مواهب و هدایایی است که از جهان دریافت و به آن بازگردانده میشود؛ دربارة انتظارات و تعهدات، دربارة خانواده، اجتماع و اینکه اینها چطور ما را شکل میدهند. این کتاب دربارة زندگی در جامعهای است که ما را با آسایش بیمانندی آرام میکند و در عین حال ما را با نگرانیها در هم میریزد؛ هم بهلحاظ اقتصادی، هم از نظر سایر مسائل و اغلب اوقات ما را در جستجوی هدف گیج و سرگردان میکند.
بهطور خلاصه این کتاب دربارة ارزشهاست دربارة اعتقادات و بینشهایی است که مشخص میکنند در طول اقامت کوتاهمان روی زمین چه کاری ارزش انجام دادن دارد. در مورد اعمال و نگرشهایی است که به یک زندگی خوب کمک میکنند. رفاه اقتصادی ممکن است در زندگی ما ایجاد شود و از بین برود، زندگی همین است. ارزشها سرمایة ثابتی هستند که تمام پاداشهای مهم احترام به خود و آرامش ذهن را برای ما به ارمغان میآورند.
همچنین این کتاب دربارة هویت است، در مورد نداهای درونی، استعدادها، تصمیمات و ویژگیهایی است که هر یک از ما را منحصربهفرد میکند.
ارزشها و هویت از نظر من چیزهایی هستند که میتوانند بهطور خلاصه، دو روی یک سکه باشند. ارزشهای ما، انتخابهای ما را رهنمون میشوند و انتخابهای ما تعیین میکنند که ما چه کسی هستیم. «زندگی همان چیزی است که ما میسازیم» مفهومی ساده است، اما فرایندی که ما زندگیمان را میسازیم میتواند پیچیده و گیجکننده باشد. انتظارات و فشارهای خارجی، طرح کلی از خویشتنِ واقعیمان را تیرهوتار میکند. واقعیت اقتصادی، خوب یا بد، نقش مهمی در این فرایند بازی میکند، همانطورکه شانس نقش مهمی دارد.
نهایتاً با وجود همة اینها، ما خودمان زندگیای را که داریم، میسازیم. این بزرگترین مسئولیت و بزرگترین فرصت ماست، در عین حال پیشفرضِ همة چیزهایی است که باید در این صفحات بگویم.
بهاینترتیب، میخواهیم چه نوع آدمی باشیم؟ در بین هزاران انتخابی که روزانه با آن روبهرو میشویم، آیا مسیری را انتخاب میکنیم که دارای کمترین مقاومت است یا مسیری که بیشترین رضایت را به همراه دارد؟ در ارتباطمان با دیگران آیا از صمیمیت، صداقت و بردباری خودداری میکنیم یا با آغوش باز از رابطهای قوی و صریح استقبال میکنیم؟ در زندگی کاریمان، آیا به امرارمعاش که امروز چندان هم قابلاعتماد نیست، بسنده میکنیم یا هدف والای به دست آوردن زندگی را مورد نظر داریم؟ چطور لایق نعمتهای مختلفی که داریم، خواهیم بود؟ چطور هنر رستگاریبخشِ بازپس دادن را خواهیم آموخت؟
پاسخ هرکدام از این سؤالات فقط از درون هر یک از ما برمیآید. هدف این کتاب صرفاً این است که این پاسخها را بپروراند و چهارچوبی برای فکر کردن و مباحثه ارائه دهد، البته امیدوارم که این اتفاق بیفتد.
اما من کسی هستم که چنین کتابی بنویسم؟ صادقانه بخواهم بگویم «هیچ آدم خاصی» نیستم. من یک فیلسوف یا جامعهشناس آموزشدیده نیستم، نمیخواهم بهعنوان یکی دیگر از راهنمایان کمک به خود، دکان باز کنم. درواقع، تنها اعتبار من، زندگی خودم هست، زندگیای که من را وادار کرده دربارة این مسائل خیلی جدی و به مدت طولانی فکر کنم.
از روی شانس، که پدرم اسمش را میگذارد «برنده شدن در قرعهکشیِ تخمدان» در خانوادهای که از من مراقبت و حمایت کردند، متولد شدم، خانوادهای که اولین و مهمترین هدیهای که به من داد امنیت احساسی و عاطفی بود. با گذشت زمان، مثل امتیازی که بهطور تدریجی و شگفتانگیز، غافلگیرت کند، خانوادهام ثروتمند و مشهور شد. پدرم وارن بافت[1]، با زحمت و سختکوشی، اصول اخلاقی محکم و خرد پایدار، یکی از ثروتمندترین و محترمترین مردان جهان شده است. من این را با غرورِ فرزندی فراوان میگویم و در عین حال فروتنانه اذعان میکنم که اینها دستاوردهای اوست، نه من. مسئله این نیست که والدین شما چه کسانی هستند، درهرحال این شما هستید که باید زندگی خودتان را شکل بدهید.
از این گذشته، همانطورکه خیلیها میدانند، پدرم نقطهنظرات قوی و فوقالعادهای دربارة ثروت موروثی دارد. اساساً او معتقد است قاشق نقرهای که به دهان گذاشته میشود، تبدیل به خنجر نقرهای میشود که به پشت فرود میآید، ثروت موروثی هدیة نامطلوبی است که جاهطلبی و انگیزه را از بین میبرد و یک جوان را از ماجرای بزرگ زندگیاش و پیدا کردن راه خودش محروم میکند. پدرم بینهایت احساس رضایت میکند از اینکه شور و اشتیاق خودش را کشف کرده و از خودش چیزی به جا گذاشته، چرا این چالش و لذت باید از بچههایش دریغ شود؟ بنابراین هیچ سرمایة بزرگِ قابلتوجهی برای قبیلة بافت وجود ندارد. به خواهر و برادرم و من، تا نوزدهسالگی پول بسیار کمی داده میشد و ما را توجیه کرده بودند که نباید انتظار بیشتری داشته باشیم.
مطمئناً پدرم در وصیتنامهاش هم ارث چندانی برای ما نمیگذارد. پدرم در سال 2006، در اقدامی انساندوستانه و تاریخی در نوع خودش، بخش عمدهای از ثروتش، یعنی سیوهفتمیلیارد دلار را به مؤسسة بیل و ملیندا گیتس[2]، اهدا کرد. در همان زمان مؤسسههای خیریهای با سرمایة یکمیلیارد دلار تأسیس کرد که توسط سه فرزندش اداره میشود.
مشخصات
- کد کتاب
- 10707
- شابک
- 9789-622-220-962-9
- نام کتاب
- زندگی همان چیزی است که تو می سازی
- موضوع کتاب
- موفقیت و مدیریت
- صفحات
- 216
- تاریخ چاپ
- سال 1404
- نوبت چاپ
- چاپ اول
- سال چاپ اول
- 1404