منیزیوم - فیلمنامه روانشناسی

خلاصه داستان

عزیز پشندی و حمیرا ملصقی کارمندان یک شرکت تولیدی وسایل صوتی و تصویری بزرگ در تهران‌اند که نمایندگی‌های متعدد داخلی و نمایندگی‌های خارجی دارد. بعد از مدتی ارتباط بین عزیز و حمیرا، هر دو به‌شدت دلداده و عاشق یکدیگر می‌شوند. آن‌ها شباهت زیادی با هم دارند، ولی از نظر مذهبی با یکدیگر متفاوت‌اند. صالح، برادر عزیز، عضو هیئت‌مدیره و مدیرعامل شرکت است. وی به‌شدت مذهبی است و مخالف ازدواج و رابطة این دو جوان است. صالح پشندی با یکی از کارکنان مطلقة شرکت روابطی پنهانی دارد. این کارمند که مدیر مالی شرکت نیز هست، با همکاری یکی از دوستانش با حساب‌سازی کالاهای زیادی را از انبار خارج کرده‌اند و قصد خروج از کشور را دارند. عزیز و حمیرا پس از مراجعه به روان‌شناس برای ازدواج تصمیم قطعی می‌گیرند. حوادثی در شرکت اتفاق می‌افتد که آن‌ها را به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند و درنهایت به ازدواج می‌رساند.

شخصیت‌های داستان

صالح پشندی: عضو هیئت‌مدیرة دفتر مرکزی یک شرکت تولیدکننده وسایل صوتی و تصویری است. قد متوسط، حدود 45 ساله، متأهل، مذهبی و سختگیر در مورد پوشش کارکنان.

عزیز پشندی: کارپرداز جدید دفتر مرکزی، برادر صالح، 29 ساله، مجرد، شوخ‌طبع، مذهبی، فوق دیپلم حسابداری و مأمور خرید شرکت.

بیژن: برادر کوچک صالح و عزیز، 17 ساله، علاقه‌مند به مداحی و خوانندگی.

حمیرا ملصقی: کارمند دفتر مرکزی، حدود 30 ساله، درشت‌هیکل و قدبلند، مانتویی، کارمند امور مالی شرکت.

مهناز رفیعی: حدود 34 ساله، چادری، مطلقه، رئیس جدید حسابداری شرکت.

بهروز: مدیر فروش و بازرگانی دفتر مرکزی، حدود 38 ساله.

لیلا: خواهر حمیرا، متأهل.

هنگامه: خواهر کوچک حمیرا، دانشجو.

مادر عزیز: حدود 60 ‌ساله، چادری، مذهبی.

پدر حمیرا: حدود 60 ‌ساله، علاقه‌مند به فیلم‌ها و ترانه‌های قدیم، غرق در خاطرات همسر مرحومش.