منتشر شد
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
«این گفتوگو است که انسانها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد و موجب میشود که ما از خلال تعارضات و توافقات اندیشة بشری عبور کنیم. آیا کل تاریخ بشر، بهجز گفتوگویی که طی قرنها ادامه مییابد، چیز دیگری است؟ گفتوگوهایی پایانناپذیر از افلاطون[1] و ارسطو[2]، رواقیون[3] و پیروان اپیکور[4]، مونتنی[5] و پاسکال[6]، قدیس و حکیم، تارک و دنیاپرست، مرد و زن، روح و خدا وجود دارد که بهواقع، ما فقط بخشهایی از این گفتوگوهای بزرگ را متوجه میشویم. جمعآوری عقاید و مقایسة سخنان برای ما دشوار است. همچنین به نظر میرسد که هرکسی فقط برای خودش صحبت میکند و فقط میخواهد صدای خودش را بشنود. اما گاهی متوجه میشویم که در رابطه با یک نوشته، اندیشهها مقابل هم قرار میگیرند، یکی دیگری را مورد سؤال قرار میدهد و باهم مخالفت میکنند و ما بیوقفه از گفتوگوی اندیشة بشری بهره میبریم.»
برنارد گرودآیسن[7]
ارائة گفتوگوهای ولتر[8]
بیمار عجب اتفاقی...؟ دیدن شما در اینجا باعث خوشحالی من است.
تحلیلگر درواقع، این مثل دیدار همیشگی نیست. آیا فقط من را بهجا آوردید؟
بیمار آه! البته، اینکه شما پشت سر من مینشستید دلیل نمیشود که شما را بهجا نیاورم. در پایان هر جلسه من را تا پشت در همراهی میکردید، دست میدادید... میگفتید: تا جلسة بعد... خدا نگهدار. البته که کوتاه بود. دیدن رودرروی شما در آن زمان با الان بسیار متفاوت است، کمی عجیب. حتی غیرواقعی.
تحلیلگر میدانید... شاید باور نکنید... اما برای من هم دیدن شما عجیب است.
بیمار برای شما هم... چطور؟
تحلیلگر خب در حالت ایستاده! روبهروی من. البته نباید این را به شما میگفتم. خب اینجا مطب من نیست و تحلیل شما مدتی است که تمام شده است.
بیمار ما کجا هستیم؟
تحلیلگر هر کجا... هیچجا... جایی دیگر... صفحات یک کتاب...، خلاصه اینکه آزاد.
بیمار خیلی خوب متوجه نمیشوم، اما مهم نیست. به شیوة شما عادت دارم. اغلب، خیلی خوب متوجه نمیشدم.
تحلیلگر چطور؟
بیمار چیزی که شما میخواستید بگویید اینطور بود که... چطور آن را بگویم... خیلی مبهم نبود، اما در لفافه بود.
تحلیلگر آه! چیزی که شما میخواهید بگویید... این است: روانکاوی! معنای واقعی موضوعات -کلمات، حالات، رفتارها- در لفافه، در پس و در لایههای زیرین ذهن پیدا میشود... ما دائم با آن سروکار داریم: محتوای پنهان زیر محتوای آشکار. همیشه مغایرت، گسستگی و تفاوت وجود دارد.
بیمار بله... این مثال شخص شماست. تصویری که من از شما داشتم مبهم و مرموز بود. اینجا شما بهنوعی یک فرد مشخص، ملموس و عادی هستید. کدامیک از این دو تصویر واقعی است؟
تحلیلگر نه این و نه آن. یا اینکه هر دو. روانکاو باید شکلی از خطوط مبهم باشد. او میتواند همهکس شود، درحالیکه فرد مشخصی نیست و بیمار قادر خواهد شد که تمام شرح حال گذشتة خود را برای وی به تصویر بکشد، او با کمک این شرح حالها جریانهای گذشته را مرور خواهد کرد، با این استثنا که اینبار، تقسیم نقشها وجود خواهد داشت. فقط من شما را با یادآوری احساساتتان در زمان متوقف کردهام.
بیمار درحالیکه به جلسات تحلیل خودم میرفتم، احساس میکردم وارد دنیای دیگری شدهام. گاهی اوقات در پایان جلسه، مشکل بود که از آن دنیا خارج شوم و به زندگی روزمره قدم بگذارم. چندین بار نیاز پیدا کردم قبل از اینکه دوباره غرق در کارهایم شوم، در کافه بنشینم یا لحظاتی را قدم بزنم، در محلة شما کیلومترها پیاده رفتهام.
تحلیلگر شما به من میگویید که جلسة روانکاوی جایی است که ارتباط با دنیا قطع میشود. بله، بدون شک ممکن است. آنجا مکان محدود، زمان متوقف، نگاه قطع و عمل ممنوع شده است. سخنانی که بیان شده است، نظم یک گفتوگو را ندارند.
بیمار عجیب است... میتوانستیم فکر کنیم که ما بهدنبال یک گفتوگو هستیم، اما اینطور نیست. اصلاً ماجرا آنگونه که اتفاق میافتد، نیست. زمانی که شما با من صحبت میکردید مثل این بود که با من دربارة شخص دیگری صحبت میکردید که زندگیاش را برای شما تعریف میکرد. بااینحال، در نهایت آن شخص من بودم.
تحلیلگر بین شما که اینجا ایستادهاید با شما در زندگی روزمرهتان و آنگونه که دیگران شما را میبینند، تفاوت وجود دارد. یک فرد با ظاهر فیزیکی، نقش اجتماعی، رفتارها و عقایدش تعریف میشود. این همان فردی نیست که طی چندین سال، سه بار در هفته روی کاناپة من دراز میکشید. بعضی از همکارانم همین تفاوت را سوژة ناخودآگاهی در نظر میگیرند.
بیمار اما من، ناخودآگاه خودم هستم!
تحلیلگر بله... و خیر!
بیمار آیا ناخودآگاه من، متعلق به من نخواهد بود...؟
تحلیلگر گفتهاند که فروید[9] سومین انقلاب کوپرنیکی[10] را انجام داده است. کوپرنیک[11] کشف کرده است که زمین مرکز جهان نیست. داروین[12] کشف کرده است که ریشة انسان از گونة خودش نیست و فروید در شناخت ضمیر ناخودآگاه، نشان داده است که وجود بشر حاکم بر رفتارهای خاص خودش نیست، زیرا بخشی از خودش وجود دارد که از آن فرار میکند و همواره در فرار خواهد بود.
بیمار تصویر زیبایی است... اما آیا در این صورت فروید اختیار بخشی از خودمان را از ما میگیرد؟
تحلیلگر به یک دلیل خوب! دقیقاً محدودۀ این کشف اساسی در روانکاوی، محدودۀ کشف ضمیرناخودآگاه است. این کشف میبایست ما را متواضع میکرد. اگر چنین نیست، آسیبی از اختلال خودشیفتگی است. درحالیکه چیزی برای خودنمایی و غرور وجود ندارد. این بیاختیاری آنقدر ادامه پیدا میکند تا باعث خشم و انزجار شود. همه چیز در ما علیه آن قد علم میکند. تکبر انسان خردمند. انسان ضعیف، خودمختاری را بسیار بهسختی به دست میآورد. باور ما براساس دستاوردهایی است که قرار بود به ما در تسلط کامل بر پدیدههای طبیعت اطمینان دهد. بنابراین، خیر! ما همه چیز را کنترل نمیکنیم، فروید به ما میگوید چیزی از کنترل ما خارج میشود که اتفاقاً آن چیز بخش خاصی از وجود ما است.
ما همواره با یک خود دوم زندگی میکنیم. اوست که جای ما تصمیم میگیرد و کنشها و احساساتمان را بدون آگاهی ما تعیین میکند. دقیقاً این همان چیزی است که مایة سرافکندگی و رنجش ماست! تعجبآور نیست که فروید بهعنوان کسی که این موضوع را آشکار کرده است با فریاد نارضایتی روبهرو شود و به نظریهاش حمله شود؛ چطور ممکن است! اقدامات من تحت ارادة آگاهانهام نیستند. احساساتم در تضاد هستند و ناگزیر با خودآگاهی روانی من هماهنگ نیستند. به تصویری که از خودم ساختهام ارتباطی ندارم یا معتقدم که موظف هستم به دیگران کمک کنم یا فکر میکنم که دیگران از من انتظار دارند... خلاصه، شاید من آن مرد یا زنی که فکر میکنم، نیستم. فراموشکاریها، کارهای ناتمام، علائم بیماری... و رؤیاهای هر شب ما، نشانة همین زندگی روانی است که بسیار فراتر از چیزی است که ما آگاهانه آن را میشناسیم. موضوعاتی بینهایت بیشتر از آنچه ما تصور میکنیم از ذهنمان میگذرد.
بیمار این مبالغهآمیز است! فکر نمیکنید که راونکاوها به پیچیده کردن بیاندازة موضوعات تمایل دارند؟
تحلیلگر خیر، من اینطور فکر نمیکنم، وگرنه این شغل را انتخاب نمیکردم! حتی فکر میکنم زندگی روانی بینهایت پیچیدهتر از آن است که کتابهای روانکاوی به صحبت کردن دربارة آن موفق شوند.
بیمار شما من را گیج میکنید!
تحلیلگر این احساس گیجی برای خود من هم اتفاق میافتد.
بیمار برای شما؟ با وجود اینکه شما مسائل مختلفی را آزمودهاید! چه موقعیتهایی هنوز میتوانند شما را گیج کنند؟
تحلیلگر زمانی که حملات اضطرابی یک بیمار فراتر از حد میرود، زمانی که بیمار بهسمت بخشهای قدیمی زندگی روانی باز میگردد، زمانی که احساس میکنیم میل به خودکشی او را وسوسه میکند، زمانی که او از یک بیماری جدی رنج میبرد که بهشکل یک تنبیه بروز میکند، از گناهی درمانده شده است که به اندازة کافی نمیدانسته چگونه با آن برخورد کند، زمانی که یک وسواس بزرگ را به شیوهای زجرآور در عادتهایش حبس میکند، زمانی که کسی در افسردگی غرق میشود و بهنظر میرسد که هیچچیز نمیتواند جلوی لیز خوردنش در این مارپیچ روبهپایین را بگیرد، زمانی که یک فرد روانپریش شروع میکند به هذیان گفتن و ناگهان یک دنیای کیهانی مناسب برای یک کتاب علمی – تخیلی را میسازد، زمانی که کودکان اوتیسم را ملاقات میکنم که در لاک خودشان فرو رفتهاند و درآن انزوا واکنشهایشان بسیار مبهم است، زمانی که حال یک بیمار بهنظر رو به بهبود رفته است، چراکه یک کار واقعی روانکاوانه تکمیل شده بود و ناگهان او اظهار میکند که همهچیز بد پیش میرود، گویا او نمیخواهد معالجه شود، زمانی که داستانهای میاننسلی[13] عجیب و کاملاً باورنکردنی برای من تعریف میکنند که هیچ رماننویسی جرئت نمیکند آن را به رشتة تحریر درآورد...
بیمار ادامه ندهید!
[1]. platon
[2]. Aristote
[3]. Stoïcien
[4]. Épicurien
[5]. Montaigne
[6]. Pascal
[7]. Bernard Groethuysen
[8]. Presَentation des dialogues de Voltaire
[9]. Freud
[10]. La révolution Copernicieene
[11]. Copernic
[12]. Darwin
[13]. میاننسلی یا بیننسلی: اختلاف نظر و تفاوت زندگی بین یک نسل با والدین خود یا نسل دیگر درمورد باورها، سیاست یا ارزشها است. ـ م.
مشخصات
- کد کتاب
- 20247
- شابک
- 978-622-220-872-1
- نام کتاب
- گفت و گو با روانکاوم
- نویسنده (ها)
- سیمون کورف سس
- مترجم (ها)
- مرضیه (بیتا) مقصودی
- موضوع کتاب
- خوب زیستن
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 184
- تاریخ چاپ
- 1403
- نوبت چاپ
- چاپ اول
- سال چاپ اول
- 1403