تیرذهن بمانید اثر نویسنده و پزشک پرفروش دکتر سانجی گوپتا منتشر شد
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
مغز وسیعتر از آسمان ... [و] ژرفتر از دریاست.
ــ امیلی دیکنسون[1]
برخلاف بسیاری از همکارانم، من با تمایل ژرف و اشتیاق به پزشک شدن بزرگ نشدم، چه برسد به اینکه بخواهم جراح مغز باشم. اوایل آرزویم این بود که نویسنده شوم؛ احتمالاً بهدلیل علاقهای بود که در دوران کودکی به معلم انگلیسی کلاس اول ابتداییام داشتم. وقتی پزشکی را انتخاب کردم، سیزدهساله بودم و پدربزرگم بهتازگی سکته کرده بود. ما رابطة خیلی صمیمانهای باهم داشتیم و مشاهدة اینکه عملکرد مغز او به این سرعت تغییر میکند، بسیار ناراحتکننده بود. او ناگهان دیگر قادر به صحبت کردن یا نوشتن نبود، اما به نظر میرسید که حرف مردم را میفهمید و میتوانست بدون مشکل بخواند. به زبان ساده و بهطور خلاصه، او میتوانست ارتباط شفاهی و نوشتاری را بهراحتی دریافت کند، اما نمیتوانست متقابلاً به همان روشها پاسخ دهد. این اولینبار بود که مجذوب عملکرد پیچیده و مرموز مغز شدم. من زمان زیادی را در بیمارستان گذراندم و آن بچة مزاحم و اعصابخردکن بودم که از پزشکان سؤالات زیادی میپرسید. وقتی آنها با صبر و حوصله آنچه را که اتفاق افتاده بود توضیح میدادند، احساس میکردم خیلی بزرگ شدهام.
من دیدم که آن پزشکان شریان کاروتید پدربزرگم را باز کردند تا جریان خون را به مغزش بازگردانند و درنتیجه از سکتههای بعدی جلوگیری کنند و با این کار توانستند حال پدربزرگم را خوب کنند و او سلامتیاش را به دست آورد. پیش از آن، هرگز زمان زیادی را با جراحان نگذرانده بودم، ازاینرو شیفتة مغز شده بودم. پس تا میتوانستم، هرچه کتاب درمورد پزشکی و بدن انسان بود، خواندم. طولی نکشید که روی مغز و بهویژه حافظه متمرکز شدم. هنوز هم مرا شگفتزده میکند که خاطراتمان -همان ساختار کیستیمان- میتواند در سیگنالهای عصبی ـ شیمیایی نامرئی بین نواحی کوچک مغز خلاصه شود. برای من، آن کاوشهای اولیه در دنیای زیستشناسی مغز درعینحال هم راززدا و هم جادویی بود.
سالها بعد، زمانیکه در اوایل دهة 1990 در دانشکدة پزشکی درس میخواندم، عقیدة مرسوم این بود که سلولهای مغز، مانند نورونها، قادر به بازسازی خود نیستند. ما با یک مجموعة ثابت و معین از سلولهای مغز متولد میشویم و تمام! در طول زندگی، بهآرامی حافظة پنهان را خالی میکنیم (و از بین بردن آن را با عادات بدی مانند نوشیدن بیش از حد الکل و کشیدن ماریجوانا تسریع میکنیم ــ بعداً به حقیقت این مورد میپردازیم). شاید بهخاطر خوشبینی ابدی من بوده، اما هرگز باور نمیکردم که سلولهای مغزمان صرفاً از رشد و بازسازی بازمیمانند. از این گذشته، ما همچنان در طول زندگی خود افکار جدید، تجربیات عمیق، خاطرات زنده و آموزش و یادگیری جدید داریم، درنتیجه به نظرم میرسید که مغز صرفاً زوال نمییابد، مگر اینکه از آن استفاده نشود. وقتی در سال 2000 دورة تخصصی جراحی مغز و اعصاب خود را به پایان رساندم، شواهد فراوانی وجود داشت که نشان میداد میتوانیم سلولهای مغزی جدید (که نوروژنسیس[2] نامیده میشود) را تولید کنیم و حتی سایز مغزمان را افزایش دهیم. این یک تغییر مثبت و خیرهکننده در طرز نگرشمان به سامانة کنترل اصلی بدنمان بود. درواقع، شما هر روز از زندگیتان میتوانید مغزتان را بهتر، سریعتر، سالمتر و بله، تیزتر کنید. من کاملاً متقاعد شدهام که همینطور است. (بعداً به عادتهای بد خواهم پرداخت. آنها لزوماً سلولهای مغز را از بین نمیبرند، اما زمانیکه افراط شود، آنگاه میتوانند مغز، بهویژه قدرت حافظة آن را تغییر دهند.)
اجازه دهید در همین ابتدا بگویم: من مطمئناً از طرفداران آموزش و تحصیلات عالی هستم، اما تمام هدف تیزذهن بمانید بر این مسئله متمرکز نیست. این کتاب کمتر دربارة بهبود هوش یا آیکیو است و موضوع آن بیشتر دربارة تکثیر سلولهای جدید مغز و کارآمدتر کردن کیفیت سلولهایی است که دارید. این کتاب دربارة به خاطر سپردن فهرستی از موارد، داشتن عملکرد خوب در امتحانات یا اجرای ماهرانة وظایف نیست (اگرچه با مغز بهتر، راحتتر میشود به این اهداف رسید). در تیزذهن بمانید، یاد میگیرید ذهنی بسازید که بین یکسری الگوها، ارتباط بسازد -کاری که ذهن سایر افراد از آن عاجز است- و به شما کمک کند تا زندگیتان را بهتر سپری کنید. شما ذهنی خواهید داشت که میتواند بین جهانبینیهای کوتاهمدت و بلندمدت تغییر وضعیت بدهد و مهمتر از همه، ساخت مغزی بسیار انعطافپذیر و تابآورتر در مواجهه با تجربیات زندگی است که ممکن است برای شخص دیگری تجربهای آسیبزا باشد که او را از پا درمیآورد. من در این کتاب تعریفی دقیق از انعطافپذیری و تابآوری ارائه و نحوة پرورش آن را به شما آموزش میدهم. تابآوری یک عنصر حیاتی در رشد شخصی خودم بوده است.
زمانیکه دربارة چیزی مثل عملکرد یا اختلال در عملکرد مغز صحبت میکنیم، زمینه و شرایط حائز اهمیت است و دیدگاه ما درمورد زوال شناختی در طول زمان به طرز چشمگیری تغییر کرده است. تاریخچة ثبت زوال عقل حداقل به سال 1550 پیش از میلاد برمیگردد؛ یعنی زمانیکه پزشکان مصری برای اولینبار این اختلال را در آنچه به نام پاپیروس ابرس[3] شناخته میشود، یک طومار یا نسخة خطی صدودهصفحهای که حاوی سابقهای از علم طب و پزشکی مصر باستان است، توصیف کردند، اما در سال 1797 بود که برای این پدیده نام زوال عقل را که ترجمة تحتاللفظی آن به زبان لاتین «عقل از سر پریدن»[4] بود انتخاب کردند.
این واژه را یک روانپزشک فرانسوی به نام فیلیپ پینل[5] ابداع کرد که بهعنوان پدر روانپزشکی نوین نامیده شد، زیرا تلاشهای فراوانی کرد تا رویکردی انسانیتر برای مراقبت از بیماران روانپریش صورت بگیرد. بااینحال، زمانیکه کلمة زوال عقل برای اولینبار استفاده شد، به افرادی اطلاق میشد که در هر سنی دچار نقصان عقل (از کار افتادن تفکر) بودند. پایان قرن نوزدهم بود که این واژه به افرادی که توانایی شناختی خود را از دست داده بودند محدود شد. در آن قرن، دکتر جیمز کاولز پریچارد[6]، پزشک بریتانیایی، اصطلاح زوال عقل سالخورده را نیز در کتاب خود، رسالهای در باب جنون، معرفی کرد. واژة سالخورده که بهمعنای پیر است، به هر نوع جنون که در افراد مسن رخ میدهد اطلاق میشود، زیرا از دست دادن حافظه، یکی از بارزترین علائم زوال عقل است. این واژه معمولاً سن پیری را تداعی میکند.
تا مدتهای طولانی، اعتقاد بر این بود که افراد سالخوردة مبتلا به زوال عقل نفرین شدهاند یا به عفونتی مانند سیفلیس مبتلا هستند (زیرا علائم سیفلیس میتواند مشابه با زوال عقل باشد). بنابراین، اصطلاح زوال عقل تحقیرآمیز بود و بهعنوان توهین استفاده میشد. درواقع، وقتی برای اولینبار به بچههایم گفتم که دارم این کتاب را مینویسم، آنها پرسیدند که آیا این کتاب دربارة دمنتورها[7] (دیوانهسازها)، موجودات مخوف و ترسناک و مکندة روح در هری پاتر است؟
این فکر که زوال عقل، یک بیماری خاص نیست، بلکه مجموعهای از علائم مرتبط با از دست دادن حافظه و تضعیف قدرت تشخیص و عدم قضاوت صحیح است که گاهیاوقات بهصورت منفی تفسیر میشود، شایسته است که در اینجا بهاختصار به آن پرداخته شود.
درست است که دانشمندان و پزشکان از این اصطلاح بهصورت بالینی استفاده میکنند و همچنین درست است که بیماران و عزیزانشان همیشه درک درستی از آن ندارند و نمیدانند چه باید بکنند؛ بهویژه زمانیکه برای اولینبار بیماری تشخیص داده میشود. یک دلیل آن میتواند مبهم بودن بیماری باشد. زوال عقل میتواند طیفی از خفیف تا شدید داشته باشد و برخی از عوامل زوال عقل کاملاً قابلبرگشت هستند. بیماری آلزایمر که علت بیش از نیمی از موارد زوال عقل است، تقریباً همة توجه را به خود جلب میکند و درنتیجه، اصطلاحات زوال عقل و آلزایمر اغلب بهجای یکدیگر استفاده میشوند. درحالیکه نباید اینگونه شود، اما اصطلاح زوال عقل در زبان عامیانة ما جا افتاده و درنتیجه همواره تداعیکنندة بیماری آلزایمر است. در این کتاب، اگرچه من از هر دو اصطلاح استفاده میکنم، امیدوارم مباحث و کلماتی که برای توصیف بیماری فراگیر زوال شناختی استفاده میکنیم، در آینده تغییر کنند.
من معتقدم که علت اینکه بیش از حد بر بیماری آلزایمر تأکید شده، این است که راهی برای صحبت دربارة این بیماری فراگیر وجود داشته باشد که در این حالت بیشتر باعث ایجاد حس ترس گستردة مبتنی بر اجتنابناپذیریِ از دست دادن حافظه با افزایش سن است. افراد کاملاً سالم در دهههای سنی سیسالگی و چهلسالگی به پیامدهای رایج نقص حافظه، مانند قرار دادن اشتباه کلیدهای خود یا فراموش کردن نام یک شخص، واکنش نشان میدهند و نگران میشوند. البته این یک ترس نادرست و نابجا است و همانطور که خواهید آموخت، از دست دادن حافظه، بخشی ازپیشتعیینشده از پیری نیست.
وقتی شروع به سفر به دور دنیا کرده و با مردم دربارة این کتاب صحبت کردم، متوجه مسئلة خارقالعادة دیگری شدم. براساس نظرسنجی ای.ای.آر.پی[8] از امریکاییهای سیوچهارساله تا هفتادوپنجساله، تقریباً همه (نودوسه درصد) اهمیت حیاتی سلامت مغز را درک میکنند، اما همین افراد معمولاً نمیدانند چگونه مغز خود را سالمتر کنند یا اینکه اصلاً دستیابی به چنین هدفی ممکن است یا خیر؟ حتی ممکن است بسیاری بر این باور باشند که این اندام اسرارآمیز محصورشده در استخوان، جعبة سیاهی است که قابللمس و قابلبهبود نیست که البته این امر درست نیست، زیرا مغز میتواند بهطور مداوم و پیوسته در طول زندگی، بدون توجه به سن یا دسترسی به منابع، غنی شود. من این جعبة سیاه را باز و مغز انسان را لمس کردهام و همهچیز را دربارة آن تجربیات خارقالعاده، در این کتاب به شما میگویم.
من پس از اینهمه سال آموزش و چندین دهه یادگیری مضاعف و کارورزی و نتایج حاصله، متقاعدتر و مطمئنتر از هر زمان دیگری میگویم که مغز را میتوان بهطور سازنده و مؤثر تغییر داد، تقویت و بهطور دقیق تنظیم کرد. فقط این را در نظر داشته باشید، احتمالاً از ماهیچههایتان چنین تصوری دارید، حتی از قلبتان که یک عضله است. همینکه دارید این کتاب را میخوانید، نشان میدهد فردی هستید که درمورد سلامت جسمانی خود فکرهایی دارید و بهدنبال پیشگیری هستید تا درمان.
حالا زمان آن فرا رسیده است که متوجه شوید همین امر دربارة مغز نیز امکانپذیر است و صدق میکند. شما میتوانید بر تفکر و حافظة مغز خود بسیار بیشتر از آنچه تصور یا درک میکنید، تأثیر بگذارید و اکثریت قریببهاتفاق مردم حتی قدم اول را برنداشته و تلاشی در این مورد نکردهاند. تیزذهن بمانید به شما کمک میکند تا برنامة «تیزذهنی» خود را طراحی و تنظیم کنید؛ برنامهای که بهراحتی میتوانید آن را در زندگی روزمرة خود بگنجانید. خود من قبلاً این کار را انجام دادهام و مشتاقم که این کار را به شما هم آموزش دهم.
بخش بزرگی از کار من، بهعنوان یک جراح مغز و اعصاب، دانشآموختة دانشگاه و یک خبرنگار، آموزش و توضیح دادن است. من آموختهام برای اینکه پیامهایم ماندگار شوند، توضیح چرایی و علت چیزی، به همان اندازه مهم است که چیستی یا چگونگی آن اهمیت دارد. بنابراین، در سراسر این کتاب، توضیح میدهم که چرا مغزتان اینطور کار میکند و چرا گاهیاوقات نمیتواند منظورتان را برساند. هنگامیکه این عملکردهای درونی را درک کنید، عادات خاصی که من ترغیبتان میکنم تا آنها را در وجودتان نهادینه کنید، به نظرتان منطقی خواهند بود و بهاحتمالزیاد به بخشی از «هلو بپر توی گلوی» روتینتان تبدیل خواهند شد.
حقیقت این است که حتی وقتی صحبت از سلامت جسمانی عمومی میشود، در گفتمان عمومی توضیح بسیار کمی دربارة عملکرد بدن و اینکه چه چیزی باعث عملکرد بهترش میشود، وجود دارد. حتی بدتر از این، بین متخصصان پزشکی دربارة بهترین رژیم غذایی برای خوردن، انواع فعالیتهایی که باید دنبال کنیم یا میزان خوابی که واقعاً نیاز داریم، توافقی وجود ندارد. بخشی از دلیل وجود پیامهای متناقض زیاد همین است. مثلاً قهوه عملاً یک روز یک ابرغذا و روز دیگر یک سرطانزای بالقوه است. گلوتن همواره بحثبرانگیز است. کورکومین که در زردچوبه یافت میشود، بهعنوان یک غذای معجزهآسا برای مغز شناخته میشود، اما این ادعا واقعاً به چه معناست؟ به نظر میرسد که استاتینها حداقل در محافل پژوهشی دوشخصیتی هستند: برخی از مطالعات پیشنهاد میکنند که استاتینها خطر ابتلا به زوال عقل را کاهش میدهند و عملکرد شناختی را بهبود میبخشند، درحالیکه مطالعات دیگر دقیقاً خلاف آن را نشان میدهند. مکمل ویتامین دی نیز همواره مورد انتقاد واقع میشود. برخی افراد به آن قسم میخورند، اما مطالعات فراوان صورتگرفته، هیچ فایدهای را نشان نمیدهد.
مشخصات
- کد کتاب
- 20242
- شابک
- 978-622-220-920-9
- نام کتاب
- تیزذهن بمانید
- نویسنده (ها)
- سانجی گوپتا
- مترجم (ها)
- مریم نفیسی راد
- موضوع کتاب
- خوب زیستن
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 352
- تاریخ چاپ
- سال 1402
- نوبت چاپ
- چاپ اول
- سال چاپ اول
- 1402