محققان رشته مدیریت در تحقیقی، فهرستی از موفقترین مدیرعامل های دنیا تهیه کردند.
سپس از میان دویست نفر اول از این فهرست با ۶۷ نفر مصاحبههای عمیق انجام دادند. محققان متوجه شدند که هیچ دستورالعمل سادهای برای موفقیت وجود ندارد. ایشان دریافتند که گرچه همه مدیران عامل دارای مسییولیتهای یکسانی مانند کار با هیيت مدیره، تعامل با سهامداران، تعیین جهت حرکت مجموعه تحت نظر و ایجاد جو مثبت در آن هستند، اما آنچه بهترین ها را از بقیه متمایز میکند نحوه برخورد با این وظایف است.
تمام کتابهای انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید میشود و در بستهبندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال میشود تا هیچنوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتابفروشیهای سراسر کشور دچار مشکل صفحهآرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.
اواخر سال ۱۳۸۸ بود و چند روزی بیشتر از انتصاب من به مدیرعاملی سازمان بیمة خدمات درمانی نیروهای مسلح نمیگذشت. شبی حدود ساعت هشت شب پس از چندین جلسه و بازدید پیاپی برای بستن کارهای آن روز به دفترم برگشتم. در محوطة دفتر مردی میانسال را همراه پسربچهای دیدم، ولی فکر نمیکردم با من کاری داشته باشند. با یک سلاموعلیک از کنارشان گذشتم و وارد دفترم شدم. چند ثانیه نگذشت که مسئول هماهنگیهای دفتر که جوان بسیار کوشا و باعاطفهای بود با چهرهای شرمسار وارد شد و گفت: «دکتر، میدونم خیلی خستهای ولی این مرد و پسرش از صبح داخل اتاقها و راهروهای سازمان بودن و حالا هم اون آقا میگه تا مدیرعامل رو نبینم نمیرم.» خسته بودم و واقعاً روز پرتنشی را گذرانده بودم. کسری بودجه، عقبافتادگی پرداخت به مراکز طرف قرارداد و عدم همکاریها کلافهام کرده بود، اما باید این مرد را میدیدم. بههیچعنوان نمیخواستم و نمیتوانستم به یک بیمهشده آن هم کسی که چندین ساعت بینتیجه معطل بوده اجازة ملاقات ندهم. البته واقعاً نگران هم بودم که چه خواهد گفت و چه خواهد خواست و من چه باید بکنم. گفتم بیاید. مرد و پسربچه داخل شدند. مرد مستأصل ولی مؤدب به نظر میآمد. مرد گفت: «آقای دکتر گناه ما چیه؟» گفتم: «چی شده پدر جان؟» گفت: «شما دستور دادین پول عمل بچههای کرولال زیر پنج سال رو بدن (منظورش مصوبة شورایعالی بیمه برای تقبل هزینة پیوند حلزون برای کودکان ناشنوا بود)، تقصیر ما چیه که این طفل معصوم ششسالشه؟! خب پول عمل اینم بدین! مگه طوری میشه؟» گفتم: «پدر جان من چنین اختیاری ندارم.» گفت: «پس شما اختیار چی رو دارین؟» گفتم: «من باید مقررات رو اجرا کنم و به بیمهشدهها کمک کنم.» گفت: «خب ما هم بیمهشدة شما، به ما هم کمک کنین!» گفتم: «چشم.» گفت: «چشم یعنی چی؟» گفتم: «یعنی شما کار رو انجام بدید اسناد هزینه رو بیارید من حداکثر اختیاراتم رو کمک میکنم.» گفت: «نمیشه مثل بچههای زیر پنج سال باشه!» گفتم: «واقعاً شرمندهام ولی بعد از هزینه از هر مسیری که اختیار داشته باشم کمکت میکنم». گفت: «آقای دکتر! بینی و بینالله تو جای من بودی چی کار میکردی؟!» گفتم: «من برای درمان بچهام هر طور شده پول جور میکردم و درمانش میکردم.» گفت: «برای برگشت پول روی شما حساب کنم؟» گفتم: «روی خدا حساب کن، من هم در خدمتم.» با چهرهای که نه راضی بود و نه ناراضی خارج شد و من مشغول دیدن کارتابل شدم. بهار سال ۹۱ بود که بعدازظهر و بعد از یک سفر استانی به دفتر رسیدم. نشستم و مشغول کار شدم. حدوداً نیمساعتی گذشت و مسئول هماهنگی دفتر آمد داخل و گفت: «پیرمردی با پسرش از صبح میان و میرن و میگن هر طور شده باید شما رو ببینن. هر چی میگیم کارت رو بگو انجام میدیم میگه فقط میخوام یک دقیقه دکتر رو ببینم.» پرسیدم: «اصلاً متوجه نشدی کارش چیه؟» گفت: «نه هیچچیزم دستش نیست. شلوغم نکردن.» گفتم: «بگو بیاد فقط بگو سفر استانی بودم خواهش کن زود خواستهاش رو بگه.» گفت: «چشم.» چند ثانیه بعد مرد و پسربچه داخل شدند. هر دو سلام کردند. از صندلی نیمخیز شدم و گفتم: «سلام بفرمایید.» با دست اشاره کردم که روی مبل جلوی میز بنشینند. مرد گفت: «نه آقای دکتر مزاحم نمیشیم ولی پسرم به شما سلام کرد.» نگاهش کردم و گفتم: «بنده هم عرض ادب کردم که پدر جان.» گفت: «نه آقای دکتر متوجه نشدید پسرم به شما سلام کرد.» گفتم: «متوجه شدم عزیز، جواب هم دادم.» گفت: «آقای دکتر معلومه ما رو یادت نمیادها.» با دقت بیشتر نگاهشان کردم ولی واقعاً چیزی یادم نیامد. گفتم: «شرمنده فکر کنم پیر شدم. ما قبلاً همدیگه رو دیده بودیم؟» گفت: «دو سال پیش اومدیم خدمتتون. پسرم اون موقع کرولال بود، ولی دیدید که الان به شما سلام کرد.» یادم آمد. با چه طوفانی در ذهنم هم یادم آمد. بیاختیار گلویم فشرده شد و اشک به چشمانم دوید، درست مثل همین لحظه که مینویسم. اسناد هزینهاش را همان دو سال قبل آورده بود و من هم مابین بقیة موارد دستور داده بودم و تقریباً کامل جبران خسارت شده بود.
فرشاد نجفی پور
واژۀ مسئولیت را از لحاظ لغوی میتوان به معنی توانایی پاسخ دادن تعریف کرد. این واژه در عرف عام به مفهوم تصمیمگیری مناسب است كه فرد در چهارچوب هنجارهای اجتماعی و انتظاراتی كه معمولاً از او میرود، دست به انتخابی بزند و این انتخاب سبب ایجاد روابط انسانی مثبت، افزایش ایمنی، موفقیت و آسایشِ خاطر شود.
مسئولیتپذیری یک صفت است و اگر بخواهیم ساده تعریفش کنیم، باید بگوییم کسی مسئولیتپذیر است که خودش را مسئول تمام زندگیاش میداند. درواقع مسئول رسیدن به آنچه که میخواهد و رفع تمام آنچه که نمیخواهد. این آدم هیچکس دیگری را درمورد آرزوها و مشکلاتش جز خودش جوابگو نمیداند.
یکی از شاخصهای مهم سلامت روان مسئولیتپذیری است. مسئولیتپذیری فرایندی است که فرد باید از اولین سالهای کودکی آن را بیاموزد و با وظایف متعددی که در دورانهای مختلف زندگی با آن روبهرو میشود مسئولانه برخورد کند. خانواده و سپس مدرسه عوامل مؤثر در ایجاد مسئولیت در افراد است. طرز تلقی والدین دربارۀ میزان آزادی کودکان در داخل خانواده و دادن اجازه به آنها جهت ابراز احساسات نیز میتواند عامل مهمی در جریان آموزش مسئولیت به کودکان محسوب شود.
مسئولیت یک ویژگی شخصیتی است که معمولاً بهصورت نوعی نگرش در ساختار روانی و رفتاری فرد شکل میگیرد و یک متغیر عمده و اساسی در رفتارهای اجتماعی محسوب میشود، لذا در آموزش رفتارها در تربیت اجتماعی جایگاه قابل توجهی دارد.
مسئولیتپذیری بهعنوان یک متغیر روانی و رفتاری، آمادگی برای قبول و اعمال محدودیت در رفتار است.
باتوجهبه اختلاف نظر افراد درمورد ماهیت و رفتار انسان، بهتبع درمورد مسئولیتپذیری نیز تعریف یکسانی وجود ندارد. در بین روانشناسان هم باتوجهبه دیدگاهی که نسبت به انسان دارند نظریات متفاوتی درمورد مسئولیت و مسئولیتپذیری وجود دارد که بهتبع روشهایی هم که برای پرورش این ویژگی شخصیتی ارائه میدهند متفاوت است.
اکثر روانشناسان بر مسئولیتپذیری تأکید میکنند و انسان را فردی مسئول میدانند که در مقابل خود و جامعه مسئول است. ازطرفدیگر بعضی از روانشناسان معتقدند که انسان مسئول اعمال و رفتارش نیست، بلکه تمام رفتارها بهوسیلۀ نیروها و تعارضهای درونی او تعیین میشوند.
شکلگیری مسئولیت در افراد
پانزده سال اول زندگی از همۀ عمر مهمتر است. کوشش کودک در این مرحله ارضای نیازهای عاطفی و جسمانی است که در جامعه همواره برای نیازها محدودیتهایی وجود دارد. این مرحله به چهار مرحلۀ فرعی نوباوگی (نوزادی)، اوایل کودکی، سالهای بعدی کودکی و اوایل نوجوانی تقسیم شده است.
اهمالکاری (بیمسئولیتی)
بهطورکلی اهمالکاری به معنی به تعویق انداختن کار است که با پیامدهای ناخوشایند در شخص حاصل میشود. یا بهعبارت دیگر طفره رفتن مزمن از انجام کاری که قصد دارید آن را شروع کنید یا ادامه دهید اهمالکاری نامیده میشود. افرادی که به این حالت مبتلا هستند علائم و نشانههای زیر را دارند:
1. رفتار وقتکشی و اتلاف وقت (رفت و آمدهای بیهدف و گفتوگوهای بیفایده و غیرهدفمند).
2. اشتیاق در لذتجوییهای کوتاهمدت (تماشای تلویزیون، صحبت با اطرافیان و... بهمنظور انجام ندادن کار در حال حاضر).
3. غرق شدن در خیالبافی.
4. احساس ناتوانی و درماندگی در برابر کارهای روزانه.
5. بیحوصلگی.
6. افکار منفی و ناخواسته (برای چه این کار را انجام بدهم؟ آخرش چه میشود؟ و...)
علل بهوجود آمدن اهمالکاری
1. احساس خودکمبینی: هر انسانی بهطور نسبی در برخی از مواقع احساس میکند که روحیۀ خوبی ندارد و ممکن است شخصیت و ارزشش را پایینتر از جایگاه اصلی ببیند، اما اگر این حالت تداوم و شدت زیادی داشته باشد میتواند مشکلزا باشد. اگر خود را در برابر تکلیفی که قرار است انجام دهید ضعیفتر حس کنید مطمئن باشید که آن تکلیف بهسادگی انجام نمیگیرد و احتمال به تعویق انداختن آن زیاد است.
2. بینقصگرایی: گفتن جملاتی نظیر «من باید بهترین مقاله را ارائه بدهم»، «من باید کارم را بدون عیب و نقص انجام بدهم» باعث به تعویق انداختن کارها میشود. در چنین حالتهایی شما تحمل هیچگونه انتقادی را ندارید و سعی میکنید برای اینکه از کار شما ایراد گرفته نشود آن را به بهترین نحو انجام دهید. دانشآموزی که برای نوشتن انشای خود با مشاهدۀ یک غلط در یک صفحه آن صفحه را از اول پاکنویس میکند ممکن است به چنین حالتی مبتلا باشد. بینقصگرایی همانند شمشیری است که بهسوی خود شما نشانه رفته است.
3. کنترلناپذیری بر محیط: عدم کنترل نسبی روی محیط زندگی باعث ایجاد حالتی به نام درماندگی میشود. درماندگی یکی از علل اساسی اهمالکاری است. در این حالت فرد به جایی میرسد که احساس میکند تلاش او بیفایده است و انگیزۀ کار را از دست میدهد. البته برخی از افراد سعی میکنند کنترل و آزادی ازدسترفته را بازیابند که این واکنش گاهی بهصورت منفی و تخریبگرانه است. مثلاً گاهی اوقات عدم انجام تکالیف برخی از دروس واکنشی به سختگیریهای بیشازحد استاد آن درس.
4. کارهای تکراری و یکنواخت: اثرات و پیامدهای کارهای تکراری و یکنواخت، کاهش انگیزه، افزایش بیحوصلگی و خستگی، اختلال در عملکرد و... است. یکنواختی و روزمرگی در بین دانشآموزان زیاد است. برای مثال، بیدار شدن، به مدرسه رفتن، ناهار خوردن، شام و خواب. این چرخه هر روز تکرار میشود و نتیجۀ چنین حالتی میتواند احساس پوچی، درماندگی، ناامیدی و احساس دلتنگی باشد.
علاوه بر چهار علت مذکور که در اهمالکاری مؤثرند، عوامل جزئی دیگری نیز در این امر دخالت دارند که عبارتند از:
1. ناشیگری: بدین معنا که شخص به علت عدم مهارت در انجام کار و ترس از رسوایی، کارش را به تعویق میاندازد.
2. عادت به تعویق انداختن کار: برای بعضی از اشخاص، این کار در طول زمان بهصورت امری عادی درآمده است و حتی همراه با لذت و خوشی است، زیرا بهمنزلۀ فرار از زحمت و کار تلقی میشود.
3. فراموشکاری: بهدلیل عدم توجه یا اهداف مشخص. در این حالت اهمالکاری فرد ممکن است نتیجۀ فراموشکاری ناشی از عدم توجه او به وظایف و کارهایی باشد که باید انجام دهد.
4. شرایط نامساعد بدنی: مانند بیماری یا خستگی ذهنی که سبب تأخیر در انجام کار میشود.
شیوههای مقابله با اهمالکاری:
1. تقویت اعتمادبهنفس: اگر فردی به دلیل خودکمبینی موفق نشود کارش را بهموقع انجام دهد و احساس شرمندگی کند و در ارزش وجود خود شک کند طبیعی است که آمادگی انجام کار خود را ندارد. بنابراین بایستی به نقاط قوت خود توجه و اعتمادبهنفس خود را هرچه بیشتر تقویت کند.
2. تعادلگرایی: همۀ ناراحتیهای ناشی از احساسات تند و افراطی مانند تمایل به کمالگرایی به ترس از شکست و اضطراب و افسردگی منتهی میشوند و در به تعویق انداختن کار نقش اساسی دارند. کمالگرایی ویروسی است که فرد را به اضطراب و عدم تصمیمگیری سوق میدهد. درمورد کمالگرایی، عقیدۀ روانشناسان بر آن است که این رفتار، نوعی اختلال هیجانی است که باید درمان شود. هنگامی که به کمالگرایی میاندیشید، ناخودآگاه به خود تلقین میکنید که برای کار موردنظر، به مهلت و زمان بیشتری نیاز دارید و این باعث میشود که به فوریت کار نیندیشید، بلکه به بهتر ارائه کردن آن توجه داشته باشید. معمولاً کمالگرایی با خطاکاری همراه است. افراد کمالگرا در تصورات خود سرسختانه تعصب نشان میدهند.
بهطور بنیادی هر فردی باید قبول کند:
1. انجام کار در حد تمام و کمال، مسئلۀ ایدئالی است، ولی باید دانست که ایدئال هرگز بهدست نمیآید.
2. تصور تمام و کمال، یک اندیشۀ ذهنی است و در عمل، هیچ کاری خالی از نقص نیست. بدین جهت افراد کمالگرا هرگز از کارشان راضی نیستند.
3. ارزش فرد تنها به آن نیست که کارش را در حد کمال انجام دهد. فرد کمالگرا به خود تلقین میکند که ارزش وجودی او فقط در کمال مطلوب خلاصه میشود. چنین فردی به تواناییهایش آگاهی ندارد و از این جهت رنج میبرد. پس کارها را بر خود آسان بگیرید.
4. تنظیم وقت: در اجرای روش تنظیم وقت مسائل زیر را مدنظر قرار دهید:
الف) اوقات حداکثر و حداقل خود را مشخص کنید: ساعاتی را که در آن بهترین کارایی را دارید مشخص و سعی کنید در همان ساعات به مطالعه و کارهای درسی بپردازید تا بتوانید بهرهوری بیشتری کسب کنید.
ب) کارها را به تأخیر نیندازید: در پایان هفته کارهایی را که قرار بوده انجام بدهید و به تعویق افتاده مشخص کنید و هفتۀ بعد آنها را در اولویت قرار دهید.
ج) هدردهندههای وقت را شناسایی کنید.
5. انجام کارهای لذتبخش: شادی از حقوق مسلم انسانی است. باتوجهبه سابقۀ شخصی خود میتوانید فهرستی از کارهای لذتبخش تهیه کنید و برای انجام آنها وقت معینی بگذارید.
6. از افکار منفی و ناخواسته جلوگیری کنید: همانطورکه گفته شد یکی از علائم اهمالکاری افکار منفی است. ممکن است در حین یا قبل از درس خواندن افکاری از این قبیل به ذهن شما خطور کند: فرق من با کسی که اصلاً مطالعه نمیکند چیست؟ شب امتحان نیز میتوانم بخوانم و نمرۀ قبولی بگیرم، پس چرا الان مطالعه کنم؟ و... میتوانید با گفتن جملۀ «بس است» به این افکار خاتمه دهید. نکتۀ مهم این است که با انجام این کارها توجۀ شما به مدت چند ثانیه از افکار منفی برگردانده میشود. اگر این کار را انجام ندهید در حلقۀ بسته این افکار گرفتار خواهید شد و درنتیجه احساس نومیدی و خستگی میکنید.
7. هدفگزینی: خصوصیت اساسی هدف مشخص و واضح این است که به رفتار نظم میبخشد. داشتن هدف مشخص تلاش شما را بسیج و استقامت شما را در برابر موانع بیشتر میکند.
8. حل مسئله: انسانها همیشه در زندگی با مشکلات و مسائلی روبهرو میشوند. اگر میخواهید بدانید با مشکل روبهرو هستید، به حالتهای هیجانی خود دقت کنید. هرگاه هیجانهای منفی تجربه کردید با مشکل مواجه شدهاید. نکتۀ مهم و اساسی در حل مسئله این است که جایگاه خود را در مشکل پیدا و سعی کنید که مشکلات خود را با کمترین سرمایهگذاری و بیشترین بهرهوری حل کنید.
9. از بین بردن عادات غلط به تعویق انداختن کار: در ترک عادت روانشناسان اصول زیر را پیشنهاد میکنند:
الف) فرض کنید مبنای عادت در وجود شما ناشناخته است و در طول زمان شما به رفتاری عادت کردهاید. تنها توجه به موضوع و تصمیم گرفتن جدی درمورد رفع آن بهمنزلۀ جانشین کردن عادتی به جای عادت قبلی است، میتواند مؤثر باشد.
ب) در ترک عادت، خود را ضعیف نشمارید، با آن مقابله کنید. شما دارای انرژی و نیروی کافی برای اجرای هرگونه تصمیمی به نفع خود هستید.
ج) برای ترک عادت وقت کافی به خود بدهید. زیرا هر عادتی در زمان طولانی ایجاد میشود، بنابراین برای از بین بردن آن به وقت زیادی نیاز است.
تخصصی شدن فعالیت و رعایت تقسیم کار موجب افزایش مسئولیتپذیری میشود.
بهكارگیری راهكارهایی برای افزایش مسئولیتپذیری خود و دیگران
افرادی كه احساس مسئولیت میكنند به ابزار، نگرشها و منابعی كه برای ارزیابی مؤثر موقعیتها نیاز دارند، مجهزند و به انتخابهایی دست میزنند كه برای خود و اطرافیانشان مناسب است. افرادی كه محركشان احساس گناه است، ممكن است ظاهراً بهنظر برسد كه افرادی مسئول هستند، لیكن درواقع، ملاك خاصی برای انتخابهایشان دارند. آنان میخواهند كه از تنبیه و درد یا ترس در امان بمانند، تحمل مخالفت یا انتقاد را ندارند و تا حد افراط نیازمند تأیید دیگران هستند.
|
افرادی كه محركشان احساس گناه است |
افرادی كه محركشان احساس مسئولیت است |
هدفهای رفتاری |
پرهیز از درد، انتقاد یا عدم تأیید |
ارضای نیازهای خود یا دیگران |
روشها |
وابسته بودن به دیگران، انعطافناپذیر بودن نسبت به موقعیتهای جدید |
عدم وابستگی، انعطافپذیری، ركگویی |
مركز توجه |
زمان گذشته، خاطرة دردها یا انتقادها |
زمان حال یا آینده، لذت بردن از حال، جستوجوی هدفهای تازه، یادآوری تجربیات موفق در گذشته |
احساساتی درمورد خویش |
متهم ساختن خود، نگرانی، ترس و پایین بودن عزت نفس |
تأیید خویش و نظر مثبت خویش به خود، بالا بودن عزت نفس |
تلاش 1: من میدانم كه همۀ افراد در تمام سطوح زندگیشان مسئولند و همیشه باید مسئولیت آنچه را كه میگویند و انجام میدهند، بر عهده بگیرند. این را نیز میدانم كه مسئول بودن به معنی گناهكار بودن نیست.
• من میدانم حس مسئولیت هنگامی در افراد بهوجود میآید كه به آنان مسئولیت داده شود. درعینحال درمورد اثربخشی پاسخهایم، بازخورد دریافت كنم و درمورد راههای گوناگونی كه در سایر موقعیتها مناسبند، اطلاعاتی داشته باشم. اگر از اشتباهات خویش درس بگیرم، عملكرد بهتری در آنچه انجام میدهم، خواهم داشت. اما چنانچه نتوانم یاد بگیرم كه چرا كارم اشتباه بوده است یا به جای آن چه كاری میتوانستم انجام دهم، هرگز نمیتوانم پیشرفت كنم.
• چه رفتارهایی را در گذشته به اشتباه مرتكب شدهام؟
• چه درسهایی از اشتباهاتم گرفتهام؟
در بیشتر مواقع با افرادی مواجه میشویم كه اشتباهی را بارها تكرار میكنند، زیرا راههای بهتری را نمیشناسند. افراد باید یاد بگیرند كه بین نفع شخصی خویش و مسئولیت در برابر دیگران، توازنی برقرار كنند.
تلاش 2: من به این نكته تأكید میكنم كه مسئول بودن به معنی پیروی كوركورانه از دیگران نیست. بلکه قادر بودن به اخذ تصمیمهای درست، عامل عمده تكامل حس قدرت یا كنترل کردن شرایط زندگی خویش است. من میدانم كه بین مسئولیتپذیری و تصمیمگیری رابطۀ تنگاتنگی وجود دارد. شكی نیست كه مردد و بیتصمیم بودن یك راه بیمسئولیت بودن است.
• در چه تصمیمهایی دچار تردید میشوم؟
• برای افزایش قدرت تصمیمگیری خود مراحل زیر را بهكار میگیرم:
الف) مشكلی را كه به تصمیمگیری نیاز دارد مشخص میكنم.
مشكل من چیست؟
ب) راهحلهای مختلف را جستوجو میكنم.
راهحلهای فرضی و واقعی من چیست؟
ج) باتوجهبه ارزیابی راهحلها، بهترین راهحل را انتخاب میكنم.
پیشبینیها و حدسهای من درمورد هر راهحل کدام است؟
د) مؤثر بودن هر راهحل و پیامد را ارزیابی میكنم.
در كدام تصمیم بهتر عمل كردم؟
تلاش 3: تلاش میكنم كه حس قدرت را در خود افزایش دهم.
افراد برای برخورداری از عزت نفس زیاد، به حس قدرت نیاز ندارند. داشتن حس قدرت به معنی آن است كه فرد دارای منابع، فرصت و قابلیت تأثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش است. فرد باید فرصت داشته باشد كه انتخاب كند و تصمیم بگیرد، كفایت خویش را اعمال کند و وظایفی را كه با تواناییهای وی مطابقت دارد، به انجام برساند.
• تلاش میكنم كه فرصتهایی را برای ابراز كفایت خود بهوجود آورم و به محض اینكه سطح كفایتم بالا رفت، باید فرصتهایی نو بهوجود آورم تا بتوانم آنچه میدانم، تمرین كنم.
• چه فرصتهایی لازم است برای تمرین كفایت خود، بهوجود آورم؟
• در زمانی كه كفایت خود را افزایش دادم، چه پاداشهایی را برای تقویت رفتارم، درنظر میگیرم؟
بهطور اصولی مسئولیتهایی را كه افراد میبایست به عهده بگیرند، به عامل مهمی به نام قابلیت وابسته است. باید قابلیت انجام یك كار وجود داشته باشد كه بتوان مسئولیت آن را پذیرفت.
• من برای افزایش حس قدرت در خود به سه مسئله توجه میكنم تا مسئولیتپذیری را در خود افزایش دهم. به همین دلیل زمانی كه قصد داشته باشم در زمینهای خاص مسئولیتی را بپذیرم، به سه عامل توجه میكنم:
الف) امكاناتی كه در اختیار دارم.
ب) فرصت انجام كار موردنظر.
ج) قابلیت انجام آن كار.
تلاش 4: در روند افزایش مسئولیتپذیری خود و تقویت آن در دیگران با ثبات بودن و متعهد بودن را دو شرط مهم در نظر میگیرم.
• هرقدر در انجام كار جدی باشیم و پایداری را در خود تقویت كنیم، میتوانیم به اهدافمان برسیم. عملكرد دلبخواهی مخل مسئولیتپذیری است.
• در چه موقعیتهایی عمل من با گفتارم متفاوت است؟
• چگونه میتوانم انتظاراتم را از خود و دیگران روشن و از رفتارهای بیثبات جلوگیری کنم؟
تلاش 5: به شکستهای خود نگاه مجددی بیندازم و راه اشتباه شکست خوردن و راه درست شکست خوردن را در خود بازنمایی و درسهایم را مرور میکنم.
راه اشتباه شکست خوردن: درزمینۀ شکست خوردن ممکن است مرتکب دو اشتباه شویم: اول اینکه ممکن است بیش از اندازه بخواهیم از آن اجتناب کنیم. به این دلیل که از شکست میترسیم، سعی میکنیم که اصلاً خطر نکنیم و دست به کاری نزنیم و این در حالی است که خطر کردن شرط موفقیت و رشد کردن است. اشتباه دومی که میکنیم این است که به شکست اجازه میدهیم ما را شکست بدهد. بسیاری از کسانی که شکست خوردهاند، شکست خود را به گردن دیگران میاندازند. رنج بردن و ناراحت شدن از شکست خوردن اشکالی ندارد به شرط آنکه ما را نابود نکند. مهم نیست که شکست بخوریم، مهم این است که بعد از هر شکست دوباره به پا خیزیم.
راه درست شکست خوردن: موفقیت ما تا حدود زیاد بستگی به این دارد که بعد از شکست چه میکنیم. همهچیز بستگی به نگرش ما دارد، بستگی به این دارد که در زندگی خود چگونه انتخاب میکنیم. اگر بخواهیم میتوانیم در همان نقاطی که شکسته شدیم قویتر گردیم. از شکست نهراسید و نخواهید که وقت زیادی را صرف توجیه آن بکنید. از شکستها درس بگیرید و به سر وقت چالش بعدی بروید. شکست را مرحلهای برای رشد خود درنظر بگیرید.
• از شکستهایم چگونه برای موفقیتهای بعدیام میتوانم کمک بگیرم؟
• چه اهدافی داشته و برای رسیدن به آنها چه رفتارهایی را میبایست کنار بگذارم؟
تلاش 6: مشخص میکنم که چه زمانی به مسئولیتپذیری رسیدهام.
هنگامی که فردی احساس مسئولیت کند، دیگر لزومی ندارد که دیگران به او بگویند که در هر موقعیتی چگونه عمل کند. افراد درنتیجة توجه به مقررات، ارزیابی تجربههای خویشتن و رسیدن به نتیجهگیریهای واقعگرایانۀ آن تجربهها، الگوی رفتاری مناسبی را اختیار میکنند. هر شخص هنگامی بهعنوان فرد مسئول محسوب میشود که:
• وظایف مقرر خویش را، بیآنکه نیازی به یادآوری داشته باشد، انجام میدهد.
• برای هر چه که انجام میدهد، میتواند دلایلی را معین نماید.
ادامه مطلبShow lessمشخصات
- کد کتاب
- 10658
- شابک
- 978-622-220-867-7
- نام کتاب
- مدیر عامل
- نویسنده (ها)
- دکتر فرشاد نجفی پور
- موضوع کتاب
- موفقیت و مدیریت
- قطع
- رقعی
- صفحات
- 144
- تاریخ چاپ
- سال 1402
- سال چاپ اول
- 1402