تولدی دوباره

منتشر شد

سخن نویسنده

به نظر من یاری رساندن به همنوعان یکی از بزرگ‌‌‌‌ترین لذت‌‌‌‌های بشری است.

تجربه‌‌‌‌ای که وقتی لذتش چشیده شود، طوری وابستة آن می‌‌‌‌شویم که دیگر نمی‌‌‌‌توانیم از آن دست بکشیم.

امیدوارم این کتاب به همة انسان‌‌‌‌ها کمک کند تا بتوانند زندگی آرام و لذت‌‌‌‌بخشی را تجربه کنند.

به امید روزی که انسان‌‌‌‌ها از هیچ بخشی از وجودشان شرمسار و خجل نباشند و بتوانند یکپارچگی را تجربه کنند.

از رنج‌‌‌‌ها درس بگیرند و درنهایت «جوجه اردک زشت درونشان به قویی زیبا» تبدیل شود.

این کتاب را تقدیم می‌‌‌‌کنم به پدر، مادر و همسر عزیزم که همیشه با تمام توان از من حمایت کردند.

ادامه مطلبShow less
99,900 تومان
ضمانت سلامت

تمام کتاب‌های انتشارات نسل نواندیش با کیفیت بالا تولید می‌شود و در بسته‌بندی مقوایی در میان حباب پلاستیکی ارسال می‌شود تا هیچ‌نوع آسیبی به محصول نرسد. در صورتی که کتاب تهیه شده توسط شما از وبسایت یا کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور دچار مشکل صفحه‌آرایی هستند لطفا جهت تعویض با شماره ۰۲۱۸۸۹۴۲۲۴۷ تماس بگیرید.

مرجع:
30151
دوست داشتن0
اضافه به مقایسه0
افزودن به فهرست علاقه‌مندی‌ها
پیشنهاد کتاب‌های مشابه:
موردی یافت نشد
توضیحات

مقدمه

من در گذشته فردی پرانرژی و به قول معروف، انرژی‌‌‌‌مثبتی بودم.

همیشه سعی می‌‌‌‌کردم سطح انرژی‌‌‌‌ام را بالا نگه دارم و به بیشتر اتفاقاتی که برایم رخ می‌‌‌‌داد، نگاهی مثبت داشته باشم. در این کار هم تقریباً موفق عمل می‌‌‌‌کردم.

با بهره گرفتن از روش‌‌‌‌های مختلف، مثل توجه به داشته‌‌‌‌ها، شکرگزاری، تمرکز روی خواسته‌‌‌‌ها و در برخی از مواقع، سپردن موضوع به زمان و رها کردن
آن، سعی می‌‌‌‌کردم شرایطم را کنترل کنم.

در بین اطرافیان و افرادی که من را می‌‌‌‌شناختند، به فردی پرانرژی و مثبت‌‌‌‌اندیش معروف شده بودم.

سازوکاری که برای خودم چیده بودم در خیلی از مواقع جواب می‌‌‌‌داد و من را از حال بد رها می‌‌‌‌کرد.

تنها نقطه‌‌‌‌ضعف این سیستم در اینجا بود که:

رفتار دیگران برایم قابل کنترل نبود و همیشه یک نفر پیدا می‌‌‌‌شد و کاری می‌‌‌‌کرد که آن روز و تمام روزهای هفته‌‌‌‌ام خراب شود و تمام تلاشم به‌‌یکباره نقش بر آب می‌‌‌‌شد.

مشکل این بود که به‌‌‌‌هیچ‌‌‌‌وجه نمی‌‌‌‌توانستم راهکاری بیایم که بتوانم رفتار دیگران را کنترل کنم یا تکنیکی به‌‌‌‌کار ببرم که به کمک آن بتوانم احساساتم را کنترل کنم.

برای یافتن راهکار این مشکل بیکار ننشستم و دست به یک سری اقدامات زدم.

ولی متأسفانه راه به جایی نبردم و هرچه بیشتر تلاش می‌‌‌‌کردم، بیشتر به در بسته برخورد می‌‌‌‌کردم.

به‌‌‌‌نظر می‌‌‌‌رسید هیچ تکنیکی وجود ندارد که بتوانم با فرا گرفتن آن، رفتار دیگران را کنترل کنم.

تا اینکه آرام آرام به‌‌‌‌طور عملی با این واقعیت رودررو شدم که:

ما انسان‌‌‌‌ها توانایی یا امکان تغییر دیگران را نداریم.

ما هیچ کنترلی بر رفتار و گفتار دیگران نداریم و در این‌‌‌‌باره کاملاً خلع سلاح هستیم.

گویی هیچ گزینة فعالی در این‌‌‌‌باره در ما وجود ندارد.

با دقت و توجه بیشتر به زندگی افراد مختلف، این واقعیت روشن‌‌‌‌تر می‌‌‌‌شود که حتی روی رفتار نزدیک‌‌‌‌ترین افراد زندگی‌‌‌‌مان، مثل فرزندانمان یا همسرمان هیچ کنترلی نداریم.

مشکل من همین بود.

باید راه حلی پیدا می‌‌‌‌کردم تا بتوانم احساس خوب دائمی‌‌‌‌ و واقعی را تجربه کنم.

 روزی کاملاً اتفاقی وقتی رادیوی اتومبیلم را روشن کردم، گویندة رادیو جمله‌‌‌‌ای گفت که زندگی‌‌‌‌ام را متحول کرد و دریچة جدیدی را به رویم گشود.

این جملة زیبا، یکی از الهام‌‌‌‌‌‌‌‌بخش‌‌‌‌ترین جمله‌‌‌‌های عمرم محسوب می‌‌‌‌شود.

جمله این بود:

با تغییر خودت می‌‌‌‌توانی دنیا را تغییر دهی.

بلافاصله هم‌‌‌‌زمان با شنیدن این جمله، این فکر به ذهنم خطور کرد:

تمام دنیا؟ یعنی می‌‌‌‌توانیم تمام آنچه را در دنیا هست، تغییر دهیم؟

این دنیا از اجزای مختلف و متنوعی تشکیل شده که یکی از اجزای مهم آن ما انسان‌‌‌‌ها هستیم.

بنابراین، اگر این جمله واقعیت داشته باشد و من بتوانم خودم را تغییر دهم، می‌‌‌‌توانم آدم‌‌‌‌ها و رفتارهایشان را تغییر دهم!

با تغییر رفتار و گفتار دیگران خودبه‌‌‌‌خود کل دنیا برایم تغییر خواهد کرد.

این دستاورد عالی قابل دسترس است، آن هم با راهکاری عملی، یعنی با تغییر خودمان.

کاری که من هم قبلاً انجام داده بودم. من روی رفتار خودم کار کرده بودم و می‌‌‌‌دانستم که می‌‌‌‌توانم خودم را تغییر دهم.

با تمرین روی رفتار خودم، می‌‌‌‌توانستم احساساتم را کنترل کنم.

حالا می‌‌‌‌دانستم با تغییر خودم، می‌‌‌‌توانم رفتار آدم‌‌‌‌های دیگر را نیز کنترل کنم که البته این تنها موردی بود که تا آن روز راه حلی برای کنترل آن سراغ نداشتم.

زمزمة روزهای خوب و عالی به گوشم می‌‌‌‌رسید.

احساسم عالی بود.

مثل کسی که بعد از سالیان سال نشانه‌‌‌‌ای از گمشده‌‌‌‌اش یافته است.

با اینکه نمی‌‌‌‌دانستم چه تغییراتی باید روی رفتار خودم انجام دهم و اصلاً چطور باید تغییر کنم تا بتوانم دنیا و آدم‌‌‌‌های آن را تغییر دهم، ولی با این‌‌‌‌همه، امیدوار و مصمم بودم که به‌‌‌‌زودی به خواسته‌‌‌‌ام دست خواهم یافت.

به سراغ روش‌‌‌‌های خودشناسی رفتم و شروع به تحقیق کردم.

با اینکه در متون و منابع مختلف، تأکید و سفارش بسیاری به خودشناسی شده بود و سرآمد مفیدترین آگاهی‌‌‌‌ها را خودشناسی معرفی کرده بودند، ولی متأسفانه راه و روش عملی و دقیقی برای این امر مهم، ارائه نکرده بودند.

کلیاتی دربارة خودشناسی وجود داشت و بیشتر، توجه و دقیق شدن در امور شخصی و احوال درونی را راهکار خودشناسی معرفی کرده بودند.

ولی راهکاری که به کمک آن به خودشناسی دقیق و درستی برسم، اصلاً وجود نداشت.

در بین مطالبی که در حال بررسی آن‌‌‌‌ها برای یافتن راهکار بودم، با اندیشه‌‌‌‌ها و کتاب‌‌‌‌های آقای پرفسور کارل گوستاو یونگ (۱۸۷۵ ۱۹۶۱) آشنا شدم. آقای یونگ یکی از بزرگان حوزة روان‌‌شناسی هستند که مطالب عمیق و مباحث مفیدی در زمینة خودشناسی مطرح کرده‌‌‌‌اند. بیشتر مطالبی که در این نوشتار شرح می‌‌‌‌دهیم، ریشه در مطالعات و بررسی‌‌‌‌های آقای یونگ دارد.

به اعتقاد آقای یونگ ذهن انسان به سه قسمت خودآگاه، ناخودآگاه و ناخودآگاه جمعی تقسیم می‌‌‌‌شود.

خودآگاه در اصل آن قسمت از ذهن ماست که وظیفة انجام دادن کارهای ارادی را در کنترل خود دارد.

به‌‌‌‌‌‌‌‌نوعی هر عملی که به آگاهی نیاز دارد، در این بخش از ذهن کنترل می‌‌‌‌شود.

این بخش در قسمت قشر مغز قرار دارد و به اصطلاح ساده‌‌‌‌تر، قسمت فوقانی مغز یا لایة سطحی مغز را شامل می‌‌‌‌شود.

تمام اعمال ارادی، محاسبات، ریاضیات ، منطق و استدلال و... به وسیلة قسمت خودآگاه مغز کنترل و مدیریت می‌‌‌‌شود.

برای مثال، مطالعة کتاب تولدی دوباره را بخش خودآگاه مغزتان کنترل می‌‌‌‌کند.

یا مثلاً من که در حال تایپ مطالب کتاب هستم، فعالیت تایپ را بخش خودآگاه ذهن من کنترل و مدیریت می‌‌‌‌کند.

ناخودآگاه نسبت به بخش خودآگاه کارکردهای متفاوتی دارد و بخش مهمی‌‌‌‌ از کارکردهای این قسمت به کنترل و مدیریت سیستم‌‌‌‌های حیاتی بدن مربوط می‌‌‌‌شود، همچنین ناخودآگاه محل کنترل احساسات و ذخیرة خاطرات است.

 ناخودآگاه نسبت به خودآگاه حجم بیشتری دارد و قسمت‌‌‌‌های درونی مغز را شامل می‌‌‌‌شود.

محققان برای درک بهتر اندازه و حجم ناخودآگاه نسبت به خودآگاه، مغز را به کوه یخ شناور در آب تشبیه می‌‌‌‌کنند که:

قسمت کوچکی از کوه یخ که روی آب می‌‌‌‌ماند و حجم بسیار کمی ‌‌‌‌دارد را به بخش خودآگاه و قسمت حجیم و غول‌‌‌‌پیکر غوطه‌‌‌‌ور در زیر آب را به ناخودآگاه تشبیه می‌‌‌‌کنند.

با این تشبیه بسیار زیبا برایمان روشن می‌‌‌‌شود که حجم بخش ناخودآگاه نسبت به خودآگاه چقدر بیشتر است.

نکتة مهم دیگر که از این تشبیه درمی‌‌یابیم، این است که:

به‌‌‌‌دلیل جایگاه قرار گرفتن ناخودآگاه در مغز، به‌‌اصطلاح به آن مغز قدیم یا مغز پایینی گفته می‌‌‌‌شود. شاید به‌‌‌‌دلیل قدمت و جایگاه قرارگیری ناخودآگاه است که وظایف مهم، حفظ حیات و کنترل سیستم‌‌‌‌های حیاتی برعهدة بخش ناخودآگاه است.

از جمله کنترل سیستم‌‌‌‌های حیاتی قلب و عروق، گوارش، سیستم دفاعی، غدد درون‌‌‌‌ریز، سیستم تنفس و سیستم عصبی در اختیار ناخودآگاه است.

با مشخص شدن کارکردهای بخش ناخودآگاه، به اهمیت حیاتی این بخش پی می‌‌‌‌بریم.

برای مغز انسان (ناخودآگاه) دو اصل مهم در اولویت قرار دارد:

اول: حفظ حیات انسان

دوم: مصرف انرژی کمتر

در واقع، اصل دوم زیرمجموعة اصل اول است.

به‌‌‌‌این‌‌‌‌دلیل که احتمال حیات برای انسانی بیشتر است که انرژی کمتری مصرف کند.

پس ناخودآگاه با به‌‌‌‌کارگیری راهکارهای کاملاً هوشمند در پی کمتر مصرف کردن انرژی است تا با این کار از حیات انسان محافظت کند.

به بیانی دیگر، احتمال بقا برای موجودی بیشتر است که با صرف انرژی کمتر بتواند امور حیاتی‌‌‌‌اش را انجام دهد.

می‌‌‌‌خواهم از تشبیه کوه یخ استفادة دیگری هم داشته باشم، همان‌‌‌‌طور که قسمت کوچکی از کوه یخ که روی آب است برای بیننده قابل مشاهده و بررسی است، به همین شکل بخش خودآگاه هم برای ما در دسترس، قابل بررسی، اندازه‌‌‌‌گیری و سنجش است.

دقیقاً مشابه قسمت غوطه‌‌‌‌ور کوه یخ که برای ما ناشناخته است و از دید بیننده پنهان است، بخش ناخودآگاه هم به‌‌‌‌دلیل آگاهی کمی‌‌‌‌که افراد به وجود و محتویاتش دارند، به‌‌‌‌نوعی ناشناخته باقی می‌‌‌‌ماند.

شاید این سؤال برایتان پیش بیاید که با توجه به جایگاه و کارکرد‌‌‌‌های هر قسمت از ذهن:

نقش خودآگاه در زندگی ما بیشتر است یا نقش ناخودآگاه؟

سؤال خیلی خوبی است.

با یک مثال عینی پاسخ این سؤال را می‌‌‌‌دهم.

من مطمئنم خیلی از شما همراهان گرامی، روزهای اولی را که تازه رانندگی را شروع کرده بودید، به خاطر می‌‌‌‌آورید.

چه کار سختی بود رانندگی کردن؟!

ادامه مطلبShow less
شناسنامه
30151

مشخصات

کد کتاب
30151
شابک
978-622-220-910-0
نام کتاب
تولدی دوباره
نویسنده (ها)
محمدصادق قرباغی
موضوع کتاب
تحول
قطع
رقعی
صفحات
126
تاریخ چاپ
1403
نوبت چاپ
چاپ اول
نظرات
بدون نظر
16 محصول دیگر در این دسته‌بندی:
سوپ جوجه برای روح وقت شکوفایی سوپ جوجه برای روح وقت شکوفایی
ناموجود
دوست داشتن
33,900 تومان
کتابی که در دست دارید، شامل داستان‌هایی واقعی از سرگذشت افرادی معمولی است که توانسته‌اند در بدترین شرایط، ندای درون خود را بشنوند، خود را رشد دهند و قهرمان زندگی خود شوند. 
دوست داشتن
89,900 تومان
چرا بعضی از فروشندگان موفق‌اند و به هر کسی که اراده می‌کنند می‌توانند محصولشان را بفروشند و هیچ مشتری‌ای توان مخالفت و مقاومت را در برابرشان ندارد. این فروشندگان ایمان و باور دارند که همه باید به آن‌ها «بله» بگویند و...
دوست داشتن
هنر جنگ هنر جنگ
دوست داشتن
219,900 تومان
کتاب پیشِ رو یکی از کهن‌‌ترین و محبوب‌‌ترین کتاب‌‌ها در حوزة جنگ و آموزش استراتژی‌های جنگی است که با استناد به متون کهن چینی و پژوهش‌‌های بسیاری از مورخان، قدمت آن تا چهارصد سال پیش از میلاد مسیح تخمین زده شده است.
دوست داشتن
بازاریابی شبکه ای برای افراد مبتدی تا حرفه ای بازاریابی شبکه ای برای افراد مبتدی تا حرفه ای
دوست داشتن
399,900 تومان
این کتاب مجموعه آموزشی کاملی در مورد بازاریابی شبکه‌ای برای کسانی است که قصد آشنایی با این حرفه را دارند یا درصدد هستند دانش و آگاهی خود را در این مورد افزایش دهند. نکته جالب در مورد کتاب بازاریابی شبکه ای، مرور برخی...
دوست داشتن
فن بیان سخنران فن بیان سخنران
ناموجود
دوست داشتن
16,900 تومان
حتماً این جمله را شنیده‌اید که می‌گویند فلانی ره صدساله را یک‌شبه طی کرده است. خوب می‌دانیم که تجربه کردن خطرپذیری بالا، ضررها و هزینه‌های فراوان برای ما دارد. همچنین نیک می‌دانیم که انسان‌های باهوش و زیرک همواره از...
دوست داشتن

فهرست

کد QR

تنظیمات

اشتراک گذاری

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم